تا به حال شده آدم های اطرافت را از پشت کتاب ادبیاتت نگاه کنی؟
گاهی با خودم فکر میکنم آدم ها سبک شعر دارند...بعضی آدم ها غزلند..لطیف و پر معنا که تو را به آرامش میرسانند...
بعضی ها "قصیده اند"...تا کسی را میبینند اورا به باد نصیحت میگیرند....
بعضی هم "سبک عراقی" رفتار میکنند..تا می آیی با آنها هم کلام شوی شهیدت میکنند.
بعضی ها "مثنوی ان"د..هرروزشان قافیه ای متفاوت با دیروز دارد...
بعضی اما "دو بیتی" اند...عمرشان کوتاه است و جوانمرگ میشوند...
بعضی آدم ها "مبالغه و اغراقند"...اول حرفشان خالی است و آخر حرفشان توخالی!کلا خالی بندند...
دو قلوهایمان با هم "جناس" دارند...
زن و شوهر ها هم "مراعات النظیرند"...
خواهر و برادر ها هم خانواده اند...
بعضی پدر و مادر ها با فرزندانشان "لف و نشر مشوش" دارند...انگار همدیگر را گم کرده اند..
بعضی زن و شوهر ها هم درگیر سبک "جدا نویسی اند.."
بعضی آدم ها خود خود "تشبیه" اند...شخصیت مستقلی ندارند و همیشه پای "مشبه بهی" در کارست..
نگاه بعضی دیگر" مجاز" و "استعاره" دارد...تورا به خیلی حرف ها میرساند..
عده ای ار آدم ها همیشه" سبک طنز" رفتار میکنند...لبخند از لبشان محو نمیشود...
بعضی هم کلا وجودشان "هجو" است..یعنی نبودشان مفید تر از بودشان است..
عوام جامعه ی ما نثر "ساده" اند...خواصمان" متکلف" اند...
قدیمی تر هایمان "تلمیح" دارند...هزاران خاطره از آنها تراوش میکند..
جوان هایمان شعر سپیدند...نه وزن دارند نه قافیه ...شعر های لطیف قالب گریز!!!
اما من در بین این همه آرایه و سبک ....شاید نثر "سهل و ممتنعم"که مرا راحت میخوانند..اما سخت مینویسند...سخت!!!!!
Design By : Pichak |