سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زن اگر هنوز زن باشد، بوق های اضافه ی راننده هایی که خلاف می آیند و با نگاه تند و اخم های در هم رفته و فحش های زیرلب بدرقه اش میکنند ، میتواند مجبورش کند که بعد از رد شدن از خیابان به دیوار تکیه بزند.زن اگر هنوز زن باشد صحبت اضافی مغازه دار ها میتواند مجبورش کندکه تمام بازار  را دست خالی برگردد . زن اگر زن باشد ، هربار که به خانه می آید ،به گلدان ها آب میدهد و جای خراش هارا بر گلبرگ های روحش میشمارد .زن اگر زن باشد ،مرد بودن برایش سخت است حتی اگر دنیای امروز اورا مرد بخواهد.
دلم یک خانه میخواهد ، با حصارهای بلند ، با دیوار های ضخیم و عایق های صوتی ، بی پنجره .... وقتی که دنیای بیرون از خانه ، همه اش فریاد است .


خاطره شده دردوشنبه 94/8/25ساعت 10:21 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

خواستم سایه ی سرت بشوم 

شوق بر دیده ی ترت بشوم 

نذر کردم که مادرت بشوم 

نذرها کردم و شدی پسرم


تاکه چشمت به روی ما وا شد

سر بوسیدن تو دعوا شد

پدرت با غرور، بابا شد 

خواستم تا به آسمان بپرم ...


وقت شش ماهگیت خندیدم 

از گلویت ستاره میچیدم

تا علی اصغرم شدی دیدم ...

چقدر تیر میکشد جگرم


میشدی  در گذار ثانیه ها

نوجوان پا به پای مرثیه ها 

قاسم خوش صدای تعزیه  ها

فکر ها میدوید توی سرم...


آب زمزم تورا خوراندم تا 

پای روضه تورا نشاندم تا 

ان یکاد الذین خواندم تا ..

روزگاری ثمر دهد ثمرم


راه رفتی تو در برابر من ...

شانه ات میرسید تا سر من ...

قد کشیده علی اکبر من 

خوب شد ،میشوی دگر سپرم


تا که دیدم جوانی و شادی 

رفته بودم به فکر دامادی 

گفتم اما به خنده افتادی 

از نگاهت نشد که بو ببرم...


باز گرم بگو بخند شدی 

روی زانو کمی بلند شدی 

با ظرافت گلایه مند شدی :

"مگر از نذرهات بی خبرم ؟"


لرزه بر استکان من افتاد 

سوز بر استخوان من افتاد 

خنده ها از دهان من افتاد 

آمد انگار خم شود کمرم


فکر کردم چرا تورا دارم 

یادم آمد که نذرها دارم 

برو مادر!برو !هوادارم!

برو بین مدافعان حرم . . .

ر. ابوترابی



خاطره شده درچهارشنبه 94/8/20ساعت 12:24 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |

علم بهتر است یا ثروت ؟

پول ! پول خیلی خوب است . پول از همه چیز بهتر است . بیایید تصور کنیم پول ندارید و میخواهید زندگی کنید . یک خود بی پول را در نظر بگیرید ! گرفتید ؟ حالا بروید در کنکور ارشد ثبت نام کنید !  کردید ؟چطور کردید ؟ شما که پول نداشتید ؟!!25 تومان پول میخواهد . قرض کردید ؟ آفرین . قرض خیلی خوب است ! حالا بنشینید درس بخوانید. چی ؟ مدرسان شریف؟ نه نه. خودتان بخوانید . شما پول ندارید ! خواندید ؟ حالا بروید امتحان ارشد بدهید . خب. آفرین ! مجاز شدید . بح بح . احسنت . بارک الله . بروید انتخاب رشته کنید . فقط هم روزانه هارا بزنید .فقط هم در شهر خودتان و یک شهر خیلی نزدیک بزنید .  یادتان نرود که شما پول ندارید نه پول شهریه نه پول رفت و آمد و خوابگاه !. خب . انتخاب کنید دیگر . چرا انتخاب نمیکنید  ؟ چی؟ همین دوتا دانشگاه ؟ بقیه اش غیر انتفاعی و شبانه است ؟ ببینم ! چقدر پذیرش دارد؟ 6 نفر ؟! اوم... شاید قبول شوید . اشکال ندارد .
چرا گریه میکنید ؟ قبول نشدید ؟ اشکالی ندارد . بروید کار کنید پول دربیاورید برای سال بعد . معلمی ؟ آفریییین . معلمی خیلی خوب است . چه ؟ آزمون استخدامی آموزش پرورش را بدهید ؟ شرمنده! 45 تومان فقط هزینه ثبت نام است !پذیرش هم کلا از شهرتان ندارد ! ههه ..اشکال ندارد . بروید در غیر انتفاعی ها ،رو ،بزنید شاید به جایی رسید .
سه ماه بعد . آغاز ماه مهر : سلام .معلم شدید ؟ عه !هیچ کجا راهتان ندادند ؟!. آخی

نازی

ایراد ندارد

دیدید چقدر پول خوب است ؟


حالا بیایید تصور کنیم شما یک خود پولدار هستید و میخواهید زندگی کنید . خب ؟ حالا بیایید بروید ارشد بدهید ! هوم؟ نمیخواهید بدهید ؟ چرا ؟ آهان بروید دانشگاه آزاد ؟ خب .. آن هم که آزمون دارد . چی ؟ بدون آزمون هم میپذیرد ؟ بح بح . بح بح . انشالله در رشته ی مورد علاقه تان پروفسور شوید . و من الله توفیق !


خاطره شده درشنبه 94/7/25ساعت 4:28 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت