خیال میکنم از این کویر بی خبری ...
شبیه ابر بهار از خیال میگذری
نه حرفی از تو شنیدم نه چهره ای دیدم
چه خوب میشنوی و چه خوب مینگری
گرفته ای همه ی خلق را به زیر پرت
چه آشیانه ی امنی! چه خوب بال و پری!
زمین بدون تو شایسته ی سکونت نیست
بیا که خو نکند قاصدک به دربه دری
من و کبوتر و گنجشک و ماه منتظریم
بیایی و همه را سمت آسمان ببری
گذشته بر دل ما لحظه های دوری تو ...
هزار هجری شمسی و هجری قمری
عبور کن شبی از خواب خاک ها بگذار ...
بماند از قدمت روی چشم ها اثری
تو که پرنده ترین بال آسمان هایی ...
خدا کند نفسی هم به این قفس بپری ...
ر_ابوترابی
خاطره شده درپنج شنبه 95/2/23ساعت
2:56 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |
Design By : Pichak |