جسارتم کم شده . جسارتم در نوشتن کم شده . زیاد از بک اسپیس استفاده میکنم . حتی گاهی آنقدر نگهش میدارم که آخرین حرف یک نوشته ی چند خطی را هم پاک میکند . از چیزی میترسم که درست نمیدانم چیست . حتی درست نمیدانم میترسم یا نه . جسارتم در کشیدن هم کم شده . هی پاک کن بدست میگیرم و معلم نقاشی هم نیست که بزند پشت دستم و پاک کن را از دستم بگیرد و بگوید : فکر کن پاک کن نیست . درست بکش . نترس ! و اینجای متن " نترس " مدام در گوشم تکرار میشود . . .
جسارتم در خواندن هم کم شده . وسط لالایی خواندن شبانه خودم را به خواب میزنم . قبل ازینکه خواب بروم . . . انگار که نباید !
جسارتم در تحمل درد هم کم شده . زود قرص میخورم . قرص مسکن . از همان ها که تا اسمش که می آمد به قدر یک پایان نامه در مورد مضراتش توضیح ارائه میدادم . جسارتم در ارتباط هم ! . اگر در جمع باشم ، بعد از دادن جواب سلام ها ، گم میشوم . یا در جمع . یا در خودم !دیگر در رد شدن از خیابان هم جسارت ندارم . حتی چراغ سبز هارا هم توقف میکنم . مثل ِ بچه ها . یا مثل ِ پیرمرد ها !جسارتم در زندگی هم کم شده . . . خودم را همرنگ محیط کرده ام . خودم را به مردن زده ام . کاری که جانورها میکنند . هنگام ترس! انگار که نباید وجود داشته باشند .
دارد در من یک رخداد اتفاق می افتد . که کسی جلو دار ِ آن نیست . کسی جلوی این واقعه را نخواهد گرفت . همه فقط مرا بیشتر خواهند ترساند . و لایه هایم را عمیق تر خواهند کرد . و من آنقدر بر سرم خواهند کوبید تا من هی در خودم بیشتر و بیشتر و بیشتر فرو بروم . آدم گاهی آنقدر در خودش فرو میرود که دیگر یادش میرود از کجا شروع شده و کجا قرار است تمام شود . آنقدر فرو میرود که دیگر آسمان آبی دلش را نمیبیند . فقط بوی خود ِ خاکی اش را میفهمد.
متن ِ خسته کننده ای است .جسارت ِ ادامه دادن ندارم . دکمه ی بک اسپیس هم کار نمیند . نمیکند ! ...
...
Design By : Pichak |