سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من مسجد را دوست دارم.

مساجد لبریزند از عشق. مساجد لبریزند از نور.مساجد لبریزند از برکت. مساجد لبریزند از زیبایی و با تمام این ها،مساجد لبریزند از پیر زن ها و پیر مرد ها.

این بار که اتفاقی گذارم به مسجدی افتاده بود از خودم می پرسیدم چرا؟ چرا پیر ها اینقدر در مسجد زیادند.اصلا انگار صف های نماز جماعت را هم به ترتیب سن چیده اند.هرچه پیر تر جلوتر .

 من میدانم. من خوب میدانم. همه مربوط میشود به پست قبلی من. به مرگ.
این پیرزن ها چون خوب م

 

یدانند چقدر مرگ به آنها نزدیک تر است حالا همه السابقون السابقون شده اند. هرچه جلوتر ثواب بیشتر . هرچه ذکر صلوات و دعا را با امام بلند تر بگویند انگار ثواب بیشتری میبرند. هرچه "ص " را غلیظ تر بگویند و "الضالین" را بیشتر بکشند و "الحمد" را بیشتر تکرار کنند ، انگار ثواب بیشتری میبرند. هرچه جانماز های قدیمی و پارچه های تبرکی را بیشتر روی هم بقچه کنند و ملافه را به سجاده سوزن قفلی بزنند ، انگار ثواب بیشتری میبرند. هرچه در جانماز خود مشک و عنبر بیشتری خالی کنند انگار ثواب بیشتری میبرند.کنار یکی از همین ها که نشسته بودم چندین پارچه ی تبرکی سبز را روی هم گذاشته بود و بعد مهر را...شاید اگر از او میپرسیدم این ها چیست میگفت:((ننه، این اولی یادگار شوهر خدابیامرزمِ...از کربلاآورده بود.این یکیُم مال اقدس خانومه...تبرک سوریه ایه...این یکی مال نجفه ...خودم رفته بودم ننه...این زیریه مال کربلاهه باز ...پسر حاج خانوم فتحی آورده...این زیرتریه مال شلمچه و ایناس...دادم به دختر دانشجوی عفت خانوم برام تبرک کرده....))

من هم نمیگویم بد است. اما یکی از آنها بس بود. مثلا همان یادگار شوهر خدا بیامرزش.

خنده ندارد.همه ی این رفتار ها به خاطر ترس از مرگ است. این روز ها مساجد بوی مرگ میدهند. عبادت این پیر زن ها بوی مرگ میدهد. صلوات بلندشان بوی مرگ میدهد. نافله ی شبشان بوی مرگ میدهد.و استغفارشان هم...

دلم میخواست اینجا غرق جوان بود جوان هایی که با سلیقه چادر نمازشان را با سجاده شان ست میکنند تا هرچه زیباتر در برابر خداوند حاضر شوند. با حوصله می آیند یک گوشه از مسجد مینشینند . با حوصله نماز میخوانند. و هیچ کس نمیفهمد کی آمدند و کی رفتند.جوان هایی که میتوانستند نشاطشان را  به گناه و هوس بازی خرج کنند و سالی یکبار سری هم به معبود و مسجد و مناره و منبر نزنند.اما خدا را بر همه چیز ترجیح دادند.

من مسجد را دوست دارم. پیر زن ها و پیر مرد ها را هم دوست دارم.

اما بیشتر  دوست دارم در مسجد فریاد بزنم:

عبادت در پیری خوب است .

اما خدا عبادت جوانان را بیشتر دوست دارد.


خاطره شده درجمعه 89/5/1ساعت 11:56 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت