خودزنی : از خصوصیات بنده در معر سرایی بی حوصلگی ، عجول بودن ، عجله داشتن و بی حوصلگی است .
با تمام ِ این اوصاف این اشعار به زور سروده شد :
هرچند خود معشوق رند شاعران است
زن شاعری بی شعر و بی نام و نشان است
زن نغمه ی گنجشک های صبحگاهان
زن بغض سنگین گلوی دختران است
دان ِ کبوتر ، آبِ گلدان ، نان ِ ماهی
زن با تمام آفرینش مهربان است
مردی اگر دستی به سمت آسمان برد
زن پله پله پله پله پلکان است
(مصرع آزاد !)
زن بُعدی از احساس ِ ژرف مادران است ...
________________________________________ در امتداد این خط قافیه هام همش طنز شد و این شد :
زن همدم چایی و قند و استکان است
مهرش کلام الله و دو دونگ ِ دکان است
یک زن اگر از اصل،اهل اردکان است
بعد از تاهل ،مردش اهل اردکان است
یک روی زیبایش فقط لبخند و عشوه ست
یک روی دیگر اشک و فریاد و فغان است
سوراخ اگر باشد ازن در آسمان ها
زن هدیه ای نازل شده از آسمان است
حتی اگر پنجاه سال از عمر او رفت
از لطف پنکیک و کرم هایش جوان است
زن شان های مختلف دارد به نسبت
گاهی ننه ، گاهی مامی ، گاهی مامان است
هم خانه و ماشین و کار و پول خواهد
ورنه بدان زن مال از ما بهتران است
زن گنج ِ پنهان ِ درون خانه ها است
از بس طلا دارد ، طلا خیلی گران است
استامبولی، املت ، کوکویش مال ماها
قرمه فسنجان ها برای میهمان است
آقا کجا ؟ بیرون برو . مردانه آنجاست !
این شعر مختص ورود خواهران است
---------------------------------------
احتمالا فردا پس فردا ادامه ش میدم
الان که باید برم سر درس ..
اح
آرامگاه ِ پدر ِ امتحان ! نصفه شبه ! درس کیلو چنده ...
برو بابا
با اون درس دادنت ...
فردا :
استاد : تفسیر سوره ی نملو بگو !
من : کی گفته این بدبخت شاعر درسخوان است ؟
زن منزجر از هر چه درس و امتحان است !
Design By : Pichak |