امروز یک نفر از اهالی محله ی ما کم شده است و یک نفر به محله ی پایین شهر اضافه !
مبهم است ؟ !
همان قبرستان را میگویم .
پیر ترین مرد ِ همسایه که لباس هایش همیشه مثل ریش هایش سفید بود و گاهی با عصایش در حاشیه ی کوچه قدم میزد و چهره اش هم خیلی شبیه پدر بزرگ های مهربان ِ فیلم ها بود ، دیشب درست زمانی که من در مجلس عروسی دوستم شیرینی میخوردم ، در گوشه ای از خانه اش ، از دنیا رفت .
حالایک عالمه پارچه ی مشکی و بنر زده اند در خانه شان . در واقع میشود گفت جمله ی " این مصیبت را به شما و خانواده تان تسلیت عرض میکنیم " سر تیتر ِ کوچه است و رفت و آمد اهالی آن خانه هم لابد سوتیتر و لید ، که شرح خبر محسوب میشوند .
البته با اینکه یکی از خوب ترین آدم های _
شعاری شد !
با اینکه یک نفر از اهالی محله ی ما کم شده است که من فکر میکنم مرد خوبی بود . اما محله هیچ تغییری نکرده است .
به هرحال من دوست دارم وقتی میمیرم حداقل ، یک مشتری از مشتری های شیرینی فروشی کم شود !
Design By : Pichak |