سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چارتا دیوار سفید و یه ستون و دوتا قالی

سینی و قندون قند و دوتا استکان خالی

چاییمون دم نکشیده ، تازه قوری رو گذاشتم

چقدر صفا اوردی ای  مخاطب خیالی

این روزا هوا که ابره ، دل من خیلی میگیره

بارونم صفا نداره واسه آدمی که پیره

اینجا تو خونه نشستم چش براه دوتا مهمون

ولی نه من جایی میرم  نه کسی میاد ومیره

***

چه خبر از حال و روزت؟ احوالت چطوره جونم ؟

رو چشام قدم گذاشتی . نور آوردی توی خونه م

نکنه یه وق نخندی ؟ همه چیزا رو به راهه ؟

اگه غصه هس عزیزم . سر بذار بروی شونه م 

***

روزگار واسه سر من شونه ای باقی نذاشته

هرکسی هرجایی دیدم ، بیشتر از ما غصه داشته

هرکسی یه دردی داره . هرکسی یه جوری تنهاس

انگاری خدا تو دنیا ، تخم درد و غصه کاشته

****

دیگه از بلا نگم من ، نکنه دلت سیا شه

چایی رو برم بیارم ، دلامون یخورده وا شه

خدایا لطفتو قربون . تو رو به برکت مهمون

یه کاری بکن به لطفت، زندگیمون رو به را شه

****

قلّ و قلّ و قل، صدای در کتری روی گازه

ساعتم یه رب به پنجه . نزدیک  وقت نمازه

بعد چن وق داره انگار توی این اتاق میپیچه

لق لق ِ نلبکیا و  و عطر و بوی چای تازه

****

شما هم راستی شنیدید جدیدا خبر چی گفته ؟

میگه تنهایی کشنده س! ولی اینا حرف مفته

ما که زنده ایم و اروم ، هنوزم والا نمردیم !

وای تورو خدا بفرما ، چایی از دهن نیفته ...

****

شما هر غروب جمعه ، سرت اینورا بگیره

با خودت بگو که یک وقت رفیقم دلش نگیره !

ای بابا زوده هنوز که ... چاییتونم که نخوردید !

میدونم وقت نمازه . واسه موندن دیگه دیره

****

قدمت سبک رفیقم ، زود به زود بیا کنارم

من که جز و شما کسی رو ، توی این محل ندارم

خیلی خوش اومدی جونم ، دوست خوب و مهربونم

بذا خم شم کفشاتو جف،جلوی پاهات بذارم

***

خداحافظت همیشه ، زندگیت شیرین و عالی 

بازم اینورا گذر کن ای مخاطب خیالی

من و سجاده و تسبیح ، صدای اذان تو کوچه

چارتا دیوار سفید و یه ستون و دوتا قالی...


خاطره شده درجمعه 92/9/1ساعت 5:25 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت