این متن را نخوانید . یک آدم ِ غیر عادی آن را نوشته است .
امشب با تو قهر کرده ام و حرف نمیزنم . و با تمام دستگیره ها ی اتاق هم قهرم و بهشان دست نمیدهم . با لگد در را باز میکنم و با پشت پا میبندم و با قوری هم قهرم و چای دم نمیکنم و با فرش هم قهرم و نمینشینم و هرچقدر هم عطر محبوبه بیاید نفس نمیکشم و تلفن هم جواب نمیدهم پس زنگ نزن و با آینه هم قهرم پس بگو اینقدر نگاهم نکند و با تلوزیون هم قهرم و خاموش است و کتاب هایم را هم باقهر انداخته ام آن گوشه و با لب تابم هم قهرم و احوالش را نمیپرسم و با موبایلم هم قهر کرده ام .
همه ش هم تقصیر توست که وقتی باتو قهر میکنم رسما از کار و زندگی می افتم .
دیروز در حالیکه خنده خنده برای دوستم توضیح میدادم دنیا دوروز است دست هایم را جلوی صورتم گرفتم و برای دوست تازه از دنیا رفته ام دو دقیقه ، گریه کردم و بعد سعی کردم در حالیکه اشک هایم را پاک میکنم با همان خنده ی قبلی به دوستم بگویم بله ... خلاصه اینکه ...و او مبهوت و عاقل اندر سفیه تماشایم میکرد.
ووقتی دستم لای در سرویس گیر کرد و بعد از چند ثانیه ی طولانی در را باز کردند تنها چیزی که من گفتم این بود که مچکرم ! همه ی اتوبوس به من خندیدند و من لحظه به لحظه دستم را میپاییدم که چقدردارد سیاه میشود و ...
و من...
ولش کن
حوصله ندارم
...
نزدیکترین قبرستان این حوالی ، دل من است . با یک عالمه قاصدک مرده که آرزوهایم در بطنشان سقط شده اند !
و من شاید...
بیا در مورد چیز های خوب حرف بزنیم . در مورد . دفتر نقاشی سفید ی که امروز خریدم و صفحه اش از آن هایی ست که تا آخر باز میشود و کاغذ هایش هم کدر است و من دوست دارم و کلی کیف میکنم که تویش نقاشی بکشم .
...
خوشحال نشدم. یک چیز دیگر بگو.
...
یک چیز دیگر . هه
Design By : Pichak |