سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

دارم فکر میکنم که باید از این به بعد یک برنامه ریزی برای زندگی ام داشته باشم تا بتوانم مثل آدم های معمولی زندگی کنم . یعنی دارم برای زندگی ام برنامه ریزی میکنم و فکر میکنم آدم های معمولی در زندگیشان چه کار هایی میکنند .

لابد صبحانه میخورند و این اولین گزینه ایست که باید به روزمره ی من اضافه شود . یعنی اول چای میگذارند و بعد حتما نمینشینند به تو فکر کنند تا چای بجوشد ! لابد چای را سروقت در فنجان میریزند ...و بعد تر حتما نمینشینند به تو فکر کنند تا چای سرد شود . حتی حتما بعدش سفره ی صبحانه ای را که پهن کرده اند با بی اشتهایی جمع نمیکنند .

بله . آدم های معمولی چای دم میکنند ، چای میرزند ، مینشینند سر سفره ، چای مینوشند ، صبحانه میخورند و ...بدون اینکه به تو فکر کنند . همین .

و این یک تغییر و تحول اساسی است ...

آدم های معمولی در نیم روز اول کار های مفیدی انجام میدهند . مثلا ... مثلا به تو فکر میکنند ... نه ! آدم های معمولی به تو فکر نمیکنند . آهان . مثلا میروند بانک کارهای بانکیشان را انجام دهند . بله . یا مثلا میروند سر ِ کار . میروند دانشگاه . سر کلاس هم حتی به تو فکر نمیکنند و درس میخوانند و درس گوش میدهند . حتی کنار کتابشان هم هی از تو نمینویسند . فکر میکنم حتی در مسیر منزلشان هم به تو فکر نمیکنند در حالیکه بی اختیار تمام مسیر را قدم میزنند .نه . آدم های معمولی تاکسی سوار میشوند . یعنی در تاکسی هم به تو فکر نمیکنند ؟ نمیکنند .

آدم های معمولی بعد از انجام کار های خیلی مهم ِ صبح خسته اند و ناهار میخواهند . پس لابد میروند ناهار میپزند . و بعد به تو فکر نمیکنند که غافل و شوند و با بوی سوختگی غذا به خودشان بیایند . نه . سفره را با مخلفات میچینند و با اشتها میخورند . یعنی آدم های معمولی سر سفره به تو فکر نمیکنند که بعد از دو لقمه بغض گلویشان را بگیرد و دست از غذا بکشند .

این خیلی نکته مهمی است . آدم های معمولی بدون تو و بدون فکر به تو غذا میخورند !

و بعد کمی استراحت میکنند. و در استراحتشان به تو فکر نمیکنند که اشک از دوطرف چشمانشان بالش زیر سر را خیس کند . نه . تا چشم به هم نگذاشته خوابشان میبرد لابد . یعنی خواب تو را هم نمیبینند ؟ نه نه... خواب تورا هم نمیبینند و آرام و بی دغدغه میخوابند .

بعد بیدار میشوند و چای نجوشیده ی سرد نشده را میخورند و دور نمیریزند .چون به تو فکر نمیکنند .

نیم روز دوم را به کار های فرعی خانه میپردازند . مثلا ظرف میشورند بدون اینکه اشک بریزند ! اصلا مگر آدم های معمولی به تو فکر میکنند که بخواهند اشک بریزند ؟ نه . آن ها فقط موقع ظرف شستن به خوب شستن ! و اسکاچ و مایع ظرف شویی فکر میکنند . تازه زیر لب هم برای تو شعر نمیخوانند .شعر هم نمیگویند ها .  فقط ظرف میشویند .

تلوزیون هم که میبینند میفهمند در سریال چه گذشته . چون تورا نمیبنند ! تلوزیون را میبینند .

منزل دوستان و اقوام هم که میروند مدام ساکت نیستند که به تو فکر کنند. میگویند و میخندند و ...

شب هم که میشود شام سبک میخورند . از دم غروب نمیروند بشینند زیر آسمان و شام نخورده ، هی با ماه حرف بزنند تا اینکه نیمه شب شود و از بی حالی خوابشان ببرد و خواب تورا ببینند .نه . شام میخورند . کارهای ضروریشان را انجام میدهند . بعد هم میروند  و میخوابند .بدون فکر ِ تو !

بعد از هر نمازشان هم حتما ساکت و خیره به مهر ، یک ساعت ساکت نمینشینند . بالاخره یا دعا میکنند یا دعا میخوانند یا ...

آدم های معمولی اینطوری زندگی میکنند . بدون تو . و من دارم برنامه ریزی میکنم که مثل آدم های معمولی زندگی کنم . همه چیز رو به راه است . همه چیز...

فقط کافی بود " تو" را حذف کنم تا پریشانی ِ این روزهایم برطرف شود .

و من همین کار را کردم .

ببین :

ظهر است . چای جوشیده ی سردی رو به رویم است .کارهای ضروری ام مانده ، صبحانه نخورده ام و  دارم برای تو ، متن مینویسم . . .

حواست را خوب جمع کن . من یک آدم معمولی نیستم !

----------

پ.ن: حرف ِ من نیست ! قانون ِ عشق است : یک فنجان چای سرد ، دو فنجان چای ِ داغ !


خاطره شده دردوشنبه 92/4/10ساعت 11:25 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت