دستخطت روی آینه ها مانده
غزل هایت
و خاک گلدانی که روز آخر به پایش آب ریختی هنوز خیس است
و غذا هنوز روی گاز گرم
و خانه تمیز
و لباس هایم اتو زده
و مهربانی هایت روی در و دیوار خانه نشسته است
عطر مریم ها هنوز به مشام میرسد
و لبخندت هنوز...
و صدایت هنوز...
و اشک های آرام و بی صدایت هنوز ...
لیلا
از آن خانه که رفتیم
همه ی زندگیمان آنجا باقی ماند
عطرتو
نفس های تو
مهربانی تو
لبخند تو
هرکس رفت به آن خانه تا زندگی کند
نیامده اثاث هایش را جمع کرد و گفت :
این خانه غم دارد...
انگار کسی را داشته و حالا ندارد
لیلا خسته ام
دل من هم دیگر هوای آسمان تورا کرده
همان که مینشستی دم پنجره و خیره خیره نگاهش میکردی و من با حسرت و شیطنت میگفتم :
خوش به حال آسمان
و تو لبخند میزدی و اشک در چشمانت برق میزد
لیلا
من هم دلم هوای تسبیح تورا کرده
چه ذکری میگفتی که روز به روز پیشانیت بیشتر عطر ِ یاس میگرفت
دلم هوای چادر نمازت را کرده
دل من هم هوای به سجده افتادن های تورا کرده
بیا لیلا
بیا برایم مفاتیح کوچکت را باز کن و نشانم بده
کدام دعا آخر تورا به آسمانت رساند
کدام دعا ی مستجابت مرا به این روز کشاند ؟
میترسم من باشم و تو نباشی و من نفهمم که ام و بد شوم و بد زندگی کنم
زندگی ِ بد مردگی است لیلا ...
لیلا بلند شو
دانه های تسبیحت را بگردان بین انگشتانت
بلند شو باز عطر یاس راه بیانداز
بلند شو
برایم دعا کن
زندگی ِ بد مُردگیست ...
دعایم کن لیلا
میترسم بمیرم ...
*این روزها
دوستت ندارم
و
به بهانه ی دوست نداشتنت
عاشقانه مینویسم ...
قهرمان ِ قصه های بی قهرمان ِ من
شاهکار کردی
همینقدر هم که توانستم بگویم دوستت ندارم
شاهکار کردی ...*
Design By : Pichak |