همه ی داشته هایم رو شده
و نداشته هایم ..
ریخته کف اتاق
روی میز
زیر میز
اتاقم را به هم ریخته م
___ خیلی به هم ریخته ام __
آنقدر که بین همه ی کاغذ ها گم شوم
و کتاب ها
و شعر ها
و دستنوشته ها
و کلمه ها
اتاق را به هم ریخته ام و همه چیز را ریخته ام وسط
طوری که جای پا گذاشتن نباشد
جای سر گذاشتن
"دل " گذاشتن
پنجره ها را هم بسته ام
که باد ،نظم ِ آشفته ی اتاقم را به هم نریزد
و باران
میهمان ِ ناخوانده ی یک اتاق ِ نا مرتب نباشد ...
اتاق را به هم ریخته ام
همه چیز را به هم زده ام
وسایل را
نظم را
سکوت را
خیال را
دنیایم را ...
همه چیز را زیر و رو کرده ام
خودم را زیر همه ی داشته ها
تو را روی همه ی نداشته ها
...
به هم ریـــخـــــتـــ ه م
...
خاطره شده دریکشنبه 92/1/11ساعت
1:22 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |
Design By : Pichak |