باید تورا سپرد به خدا و رفت ...
بی خیال ِ تو
...
باید تورا سپرد به خدا و ماند
با خیال ِ تو
سیب زندگی چرخ زد و چرخ زد و چرخ زدو آخر به کام هیچ کداممان ننشست
قسمت ها را قسمت کرده بودند
قسمت ِ ما نشد
------------------
حالت خوب است ؟ حال من خوب است . یک صفحه تمام نوشته ام خوبی ؟ پاسخ داده ام شکر
خوبی ؟ شکر ... خوبی ؟ شکر.... خوبی ؟ شکر
احوالپرسی مسخره ایست ... شاید هم راز آلود است
هزار بارش را با اشک نوشتم . جوهر های پخش شده را شاهد بگیر..
بگذریم
خوبی ؟
...
---------
یادت می آید ؟
برایت رز آوردم . برایت نرگس .برایت محبوبه آوردم . برایت فصل به فصل عطر باغچه مان را ...
چهار فصلمان گذشت
بهار که می آید ، تو نیستی
منطقی ام ...
فقط ..
وقتی رفتی
عطر محبوبه هارا هم ببر ..
لطفا
آسمان ابری را هم ببر . باران را هم ببر . و عطرش را . گندمزار را . خیابان ها را . پیاده رو ها را . مغازه ها را .
گل ها را . نسیم را . مسجد ها را . صداهارا . دیوار هارا .. زمین هارا . زمان هارا ...
خیالت را.. خاطره ات را ... خودت را ...
من را هم با خودت ببر ...
---------
دلم به یک " وان یکاد " خوش است ...
که عجیب باران زاست ...
چقدر زمزمه اش میکردم
یا بقیه الله اغثنا
----------------
منطقی ام ... خیالت راحت ...
...
Design By : Pichak |