سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سال

کبیسه که باشد

زمستانش یک روز جسورتر  است

بهارش یک روز خجالتی تر

هرسال ، هفت سین ، رونمای بهار است

کبیسه ها اما 

یک روز قبل از بهار

باید یک هفت سین ،زیر لفظی بدهند

تا فروردین منت بگذارد و رخ بتاباند و چکاوک برقصاند ...


سال

کبیسه که باشد

هر خوشی اش بی سالگرد است و هر ناخوشی اش بی سالروز

چهارسال یکبار باید کبیسه ای بیاید و کسی به خاطر بیاورد

که وَ...ه

چقدر وقت است جای سی ام اسفند بین برگه های تقویم خالیست..

همه

هر سال

آغاز فروردین

آمدنی را جشن میگیرند

آمدن بهاری را ...

سال

اما

کبیسه که باشد

پیش از طلوع بهار

همه  به بدرقه ی اسفند ، نقل میپاشند و عطر میفشانند

رفتنی را جشن میگیرند ... رفتن زمستان را

-----------

سال کبیسه که باشد

من

بین این اسفند و فروردین

مبهوت ، ساکت ، شاد ، غمگین

من

غرق در یک بهار ِ زمستان زده

دست هایم را باز کرده ام 

و انگشت هایم را دانه دانه میشمارم

و حساب میکنم

چند فروردین ، چند اسفند ،

اصلا چند زمستان ِ دیگر ؟...

حساب میکنم

کجای معادلات روز مره ام را ، کجای رویاهای کودکی ام را ، کجای آرزوهای دخترانه ام را

کدام انگشت هارا اشتباه شمردم

که این سال

کبیسه در آمد ؟

این زمستان باید میگذشت...

باید کمتر از همیشه ...

من

سال کبیسه که باشد ، دوستش ندارم

عید ِ کبیسه،  زمستانم را به بهار میدوزد

اسفند ِکبیسه ، یک روز عمر ِ بی تعلق است

نه فروردینم را میرساند ،  نه اسفندم را میگذراند

امسال

کبیسه است

و من

لجوج تر از همیشه

ساکت تر از همیشه

مبهم تر از همیشه

سیب ِ سبز ِهفت سینم را

کال و نرسیده

گاز میزنم

و طعم ترش اش را خوب مزه میکنم ...

و به کسی فکر میکنم

که امسال

یک روز دیر تر

از اســـــــــــــفند های ســــــــــرد ِ من

خواهد رفت ...

-------------

پ.ن: سالگردی نزدیک است

که فاتحه ای نیاز دارد ، به قدر فاتحه ی تمام مرده ها

به قدر مردگی تمام گورستان ها

...

بلکه خدا خاطراتش را هم بیامرزد

------

پ.ن: کار نباید به جاهای باریک میکشید

به این گذرگاه  تنگ کبیسه

بین زمستان و بهار

فصولم به همریخته ... اردیبهشتم را عقب انداخته ...

میفهمی ؟ ...


خاطره شده درجمعه 91/12/4ساعت 3:53 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت