بر هر دیار راهی است و بر هر راه عابری
هر عابر را پایی است و هر پا را نایی
نا که به اتمام رود پا به ضعف میرود و عابر میشَلَد و راه را نیمه میرهد ..
پس این شد که چار چرخ موتوری بخلقیدند چه خلقیدنی .
و این چار چرخ را تعبیه کردند به قالب تویوتا کمری و مزدا عسلی و پیکان مش ممدلی که منتهایش نصیب رعیت است و ابتدایش نصیب ارباب ِ رعیت
و اما تاکسی ... همه از تیره ی پیکان است و بمواقعی که در خیابان به انتظار ِ چار چرخ بنشینی هر چه به غیر آن نهان است ...
و پیکان را فرمانی است جلد چرمی که به روغن نباتی و زور 40 واتی میپیچد و دنده ای دارد لق و نوای دلنشین از تق تق و هر دست انداز ملق و..
و کور شود چشم هرچه سیاه سق
و بر پشت صندلی های جلواش زنجیر کشیده اند به قطر خدا و اندی و روکشش لحاف رختخواب و همه ساختارش ماست بندی و ...
به پیکان که نشستی تکیه گاهت را محکم کن و دست بر اطراف بِنِه تا سر به باد ننهی و از مرگ برهی و جان به عزاییل ندهی
که در هر کورس مسافرت با پیکان صدها خطر است و راه های درب و داغان ِ بی پدر و و انسان هم که از مرگ در حذر !
و نه اینکه پیکان را کمک فنر نرمی نباشد و به هر ترمزی از هم بپاشد و چرخ عقب جدا شَد و ...
نه... باید که کسی آسفالت ِ راه بتراشد !
و اگر به صبحی منتظر ِ تاکسی به جدول ِ خیابان نشستی و کمر به همت ِ تاکسی گرفتن بستی
پیکان غنیمت شمار و به چشم گذار و بنشین و حالی ببرو از عیب و نقصش بگذر
که سمند و ال 90 را چه به تو ! که ازآن مایه داران است و در پرستیژ ِ سالاران
و بشنو که شاعر گران مایه میسراید :
گر سمندی، ستبر ..راهی کن ...بزن دربست و پادشاهی کن
و اگر از پیکان بگذری ره به مقصد نبری مگر از مال بگذری و(دربست !)) با سمند بِ سفری !
که در گرانی مرغ و میل گرد و گوجه و ارز ... این عمل بس ابلهانه است و کار ناشیان است
پس در همین پیکان بنشین و بتاز و بر قناعتت بناز و بساز و بگداز
Design By : Pichak |