عادت کرده بودم
عادت که نه
دل داده بودم
که هروقت از کنار مدرسه معصومیه رد میشم
یه نگاه به در بسته ی مسجدش بندازم ودستمو بذارم رو سینه مو بگم
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)
به عشق کربلا .. به عشق ارباب
دلم خوش بود ...گه گاهی که در این کارگاه باز میشه .. سرمو رو زاوبه های چوبی ضریح نیم ساخته بذارم و جونی بگیرم و نفسی تازه کنم
به عشق حرم...به عشق ارباب ...
...
بین الحرمینی شده بود این خیابونای حرم تا کارگاه
همش دلمون میتپید که به مناسبتی در این کارگاه بازشه و بیایم کنار شش گوشه
کنار ورقه های نقره ای که قرار بود چند وقت دیگه بشن دیواره های حریم ملکوتی سید الشهدا
بشن پنجره های ضریح
تا میومد این پنجره ها پنجره بشه ما هزار بار دلمونو بهش دخیل بسته بودیم
....
خدا میدونه چقدر تب میکرد چشم و دل آدم
وقتی کنار شش گوشه بودی و کنار شش گوشه نبودی
حسرت تمام وجودتو پر میکرد
سرتو میذاشتی رو گوشه ای از ضریح و حس میکردی عطر تربت کربلا مشماتو پر کرده
...
امشب مجنونم
دلم بی قراره
شبم بی ستاره
به حال دلم کن
نگاهی دوباره ...
امشب مجنونم ... به شورم و شینم ... اسیر حسینم ... تو حال و هوای ...بین الحرمینم
امیری حسینم ...
...
همسایه شده بودیم با کارگاه ساخت ضریح آقا
اینقدر دلمون خوش بود
چه برکتی قمو پر کرده بود... صفایی داشت از کنار این مسجد رد شدن
اصلا کبوترای مسجد معصومیه ام بیشتر شده بودن ...
حالا اما
میگن انگار کار ساخت ضریح تموم شده
قراره ضریحو ببرن کربلا
برامون بنر و اطلاعیه زدن که اگه میخواید برای آخرین بار ضریح آقاتونو تو قم ببینید فلان روز و فلان ساعت ..
هوای قم گرفته
هوای دلا گرفته
منم از وقتی فهمیدم .. بی هوا دلم گرفت ...
کاش یکی بیاد از بچه قمیا بپرسه :
چند بار این چند سال تو قم رفتی کربلا؟
چند بار تو همین کارگاه کوچیک کنار دست قلم زن ها نذر کردی ؟
چند بار حاجت گرفتی؟
چند بار حس کردی کنار شش گوشه ی ابا عبداللهی و زیر لب روضه ی علی اکبر خوندی ؟
چند بار اشکت رو کنار نیم ساخته ی این بارگاه رو گونه نشوندی به غربت بقیع اشک ریختی ؟
چند بار ..
......
آقا من خوب بلد نیستم حرف بزنم
فقط..
راستش حسابی عادت کرده بودیم به برکات این ضریح ِ بهشتی
حالا یه گوشه ی قم عجیب بوی کربلا میده...
ارباب
نکنه ضریحو که بردن مارو کربلات راه ندی ..
دق میکنیم ارباب ....
Design By : Pichak |