سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مانند بارگاه تو پیدا نمیشود

جایی شبیه خانه ی بابا نمیشود . . .


من داشتم تمام میکردم 

که خودت مرا کشاندی نجف

 آمدم

کنار ایوان طلایت

کوله بار خستگی هایم را گذاشتم روی زمین

دست هایم را جلوی صورتم گرفتم

گفتم :

سلام بابا

دل یتیمت شکسته

پیشانی گذاشتم روی همان زمین

مثل اینکه در آغوشم گرفته ای

سر به دیوار ضریحت گذاشتم

مثل اینکه سر به شانه ات دارم

وبی اذن دخول

و بی زیارتنامه

و بی تعارف

فقط زار زدم خسته ام...

-----------------------------------

بابا ی یتیم ها . . . کجایی؟ . . .

باز

دل یتیمت شکسته

کسی سراغ بگیرد شکسته های مرا

کسی شبیه تو آقا


خاطره شده درپنج شنبه 91/6/9ساعت 4:4 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت