سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تق تق تق تق

دوست دارم صدای این قاشق کوچک چای خوری را

وقتی مدام چای نباتم را هم میزنم و سکوت بین دو استکان را میشکنم


گاهی دیوانه های این آسایشگاه از من و این صدا کلافه میشوند

یا قاشقم را پرت میکنند یا چای تو را میریزند یا . . .

الان اما بی سر و صدا آمده ایم روی پشت بام

اینجا کسی نیست

قوری ِ سفید گل سرخی را هم آورده ام

که اگر باز دلت چای خواست از کنار من تکان نخوری

همیشه تو چای را می آوردی 

-تق ..تق ... تق .. تق ...-

یادت هست ؟

چای که دم میکشید دوتا شکوفه ی یاس را می انداختی در قوری و . . .

اولین بار که این کار را کردی مبهوت فقط نگاه میکردم

کمی از چای را داخل استکان . . .

- همین استکان-

ریختی و به صورتم نزدیک کردی

نفس کشیدم

هنوز از عطرش مست مستم . . .

. . .

تق تق تق تق تق ...

الان اما یاس ندارم . . .

راستش از وقتی رفتی . . .دیگر این گلدان یاس . . . گل نداد

خوابیده انگار

. . .

تق..تق...تق..تق...

چایت سرد نشود . . .برایت هم بزنم ؟

 . . .ساکتی . . .

شاید جایت در این قاب تنگ است

. . .

من میدانم .جای تو در قبر هم تنگ است

جای تو در  خانه هم تنگ بود . . .مدام لب پنجره بودی . . .

اصلا خوردن این چای یاس را هم زیر آسمان دوست داشتی . . .

جای تو در دنیا هم تنگ بود . . .

تق تق تق تـــ َ . . .

بس است

چای من دیگر شیرین نمیشود

چای تو هنوز تلخ مانده . . .

اصلا از وقتی رفته ای

هر بار برایت چای میریزم تلخ میماند . . .

مثل کام ِ من

لیلا

. . .

چایت سرد شد

دلت یاس میخواهد ؟!


خاطره شده درچهارشنبه 91/4/21ساعت 12:56 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت