یک خستگی
یک خستگی ممتد
ممتد یعنی دنباله دار
یعنی هر قدمی که برداری دو قدم قبل و دو قدم بعد از تو
یک خستگی ، مدام کــــش بیایدو دست و پا گیرت شود
ممتد یعنی ادامه داشتنی که نمیدانی کی قرار است تمام شود
یک خستگی ِ ممتد
. . .
آدم های اطرافم این روز ها . . . خیلی شبیه من شده اند
یک جوری خسته شده اند که هیچ جوری خستگی شان در نمی رود
دیروز کسی گفت : دعا کن خدا مرا ببرد
کسی هم میپرسید : آرزوی مرگ ، گناه است ؟
یادم است
همین روز ها بود که یک نفر سر به دیوار گذاشته بود و میگفت :
کاش تمام شود .
من اما خیلی وقت است ساکتم
ذائقه ام تلخ است از قهوه هایی که نوشیدم و خستگی ام را تکان هم ندادند
فقط مدام
تلخ روی تلخ
ته نشین شدند . . .
شاید همه چیز زیر سر واژه هاست
زیر سر همین زنده . . . زیر سر همین مُرده
وقتی خیلی خیلی خسته شوی . . .دلت کم کم میمیرد
وقتی دل مرده باشی ، - زنده - گی نمیکنی
-مرده- گی میکنی
وقتی مُردگی کنی . . .دوست داری واقعا بمیری . . .
چون فکر میکنی قبر ، آرامشی برای مرده هاست
اما اشتباهمان اینجاست
آدم را وقتی در قبر میخوابانند
تازه میرود که خستگی در کند
تازه میرود که زندگی کند . . .
آدم هرچه دل زنده تر بمیرد . . . آن طرف راحت تر زندگی میکند
بیشتر خستگی اش در میرود
آدم ها باید . . . زنده بمیرند . . .
وگرنه آدم ِ مرده
خستگی اش ... زیر خروار خاک های قبر . . . هزار برابر میشود . . .
و این خستگی ممتد تا آخر آن دنیا . . . مدام دست و پاگیرش میشود
. . .
من اما ساکتم
خسته از امتداد خستگی ها
مدام زیر لب تکرار میکنم
گاهی باید به دل . . . تنفس مصنوعی داد
Design By : Pichak |