هوا ابریه
ایستادم پشت پنجره ی اتاق
شاید اگه این توری رو به پنجره نزده بودن الان پنجره رو باز میکردم
و بعدم که بارون میگرفت دستامو زیر بارون میگرفتم و . . .
مثل اون روزای بارونی که دونه دونه فرشته های کف دستتو میشمردی و میگفتی:
هر دونه ی بارون یه فرشته است
دستاتو میاوردی جلو و میگفتی ...
به من میگفتی بو کن . . . نفس بکش
بذار ریه هات پر از فرشته شه
منم نفس میکشیدم
دونه های بارونو . . .
فرشته ها رو . . .
دستای تورو . . .
. . .
پنجره یه توری سفید داره که نمیذاره سنجاقکا بیان تو اتاق و تق تق به شیشه بخورن
چند بار پاره اش کردم
اما بازم یکی دیگه زدن
میگن حشره میاد تو
میاد تو و اذیتم میکنه
مثل وقتی خودشون میان تو . . .
. . .
بارون نیست
هوا ابریه
یه نگاه به حیاط آسایشگاه میندازم . .
سیاوش یه چتر بزرگ رو سرش گرفته و دور حیاط میچرخه
شاید از ترس اینکه اون عینک ته استکانیش زیر قطره های بارون خیس شه
. . .
بارون نمیاد
هوا ابریه
...
از هوای ابری بدت میومد
هی کلافه میومدی تو اتاق و میرفتی تو ایوون
باز بر میگشتی تو اتاق و ...
وقتی نگاه خیره مو دیدی با همون صدای پر از بی حوصلگیت گفتی :
هوای ابری کلافه م میکنه
یه سکوت به پهنای آسمون
خسته کننده است
کاش یا بباره یا آفتاب شه . . .
اون روز صبح تا عصر هوا ابری بود
هوس کرده بودم سربه سرت بذارم
جذبه ی مردونه مو نشونت بدم و با اخم ازت یه چیزی بخوام
با کلی تمیرین چروک انداختم رو پیشونی و اومدم تو آشپزخونه
دستمو محکم زدم رو میزو گفتم :
پس کو این چایی زن ؟!
با صدای دستم نگاهت از پنجره کنده شد و . . .
نخندیدی
نگاهم کردی
خنده از لبم رفت
. . .
آروم زیر لب گفتم :
من هوای ابری رو دوست ندارم
کاش یا آفتاب کنه. . .یا بباره
اونوقت آروم باریدی
مثل همیشه بی صدا
مثل ِ همیشه ی خودت . . .مثل ِ همیشه ی من
. . .
بارون نمیاد
هوا ابریه
یه سکوت به پهنای آسمون
یه سکوت . . .به پهنای قبر کوچیک ِ تو
یه سکوت . . .به پهنای اتاق من
هوا ابریه
نمیباره
نه من
نه تو
نه آسمون
. . .
لیلا . . .
Design By : Pichak |