تو اگر دوباره آغاز شوی
من تو را میگذارم یک جای دور
یک جای دور و بلند
یک جای دور در بلند ترین آسمان
تا دست هیچ زمینی به تو نرسد
تا هیچ سنگی خراش به قدمت نیندازد
تا حتی نسیم، چروک به حاشیه ی چادرت ننشاند
. . .
تو اگر از اول آغاز شوی
من تو را بین تصنع گل های دشت پنهان میکنم
تا حقیقتت بین هزار هزار گلبرگ گم شود
تا دست گلچین به ظرافت ساقه ات نرسد
تا به جرم زیبایی گلویت را نفشارد
. . .
تو اگر از اول آغاز شوی
من تورا میسپارم به خیال
در مبهم ترین نقطه ی مه گرفته ی ذهن ها
فقط
استعاره هایت را تحویل غزل و رباعی میدهم
خودت را یک جای دست نیافتنی
در لابه لای دم و بازدمم . . . پنهان میکنم
من میدانم
کسی به نفس کشیدنم شک نمیکند
. . .
تو اگردوباره آغاز شوی
من برایت صفای آشیانه ی گنجشک ها را آماده میکنم
تا ویرانه ها میزبان مهربانیت نشوند
میشوی مهمان من
من برایت شهد می آورم
به خشکی لبت شبنم مینشانم
برگ هارا کنار میزنم و با آبی آسمان برایت سقف میسازم
تا دیگر به دوجداره ی پنجره ها التماس نکنی
ابرهارا به دست بوسی ات می آورم
تا دیگر چشم به راه باران ، نباری . ..
. . .
تو اگر دوباره آغاز شوی
من جای تمام زخم ها . . . محبوبه مینشانم
جای کبودی های روحت یاس میکارم
جای سوخته های دلت آیینه کاری میکنم
نگاهت را به پیله ها نشان میدهم
تا پروانه هاشان زیبا تر شوند
من تورا به کنجکاوی کفشدوزک ها نشان میدهم
به اشتیاق ِ سنجاقک ها معرفی میکنم
تورا
به زیبایی ِ شاپرک ها فخر میفروشم
به قد ّ سروها بالا میبرم
. . .
تو اگر دوبار آغاز شوی
من دنیایم را
دوباره آغاز میکنم
تا پا به پای تو
به هوای تو
هوایت را داشته باشم
. . .
Design By : Pichak |