_ در راستای محکومیت عمل ِ هتاک ِ بی شرم ِ مرتد :شاهین نجفی لعنت الله علیه _
دلم گرفته است
دلم کمی شبیه به دل ابوذر . . . وقتی که علی (علیه السلام) خانه نشین بود . . .
دلم کمی شبیه به نفس های اسماء. . . وقتی که شبانه بر تنی آب میریخت . ..
دلم کمی شبیه به غربت ِ حسن(علیه السلام) وقتی که صلحی را یپذیرفت . . .
دلم کمی شبیه به هوای کربلا . . . وقتی که حسین(علیه السلام ) زیر خنجر بود . . .
دلم کمی شبیه به تمام دلگرفتگی های تاریخ
گرفته است
دلم
به عمق ِ زخم های 1400 ساله
مجروح است
دلم انگار
هرلحظه
11بار
بوی خون میگیرد و طعم ِ زهر
به اندازه ی هرم ِ آفتاب ِ بقیع میسوزد
به بی نهایت ِ غم گرفتگی ِ (سُرَّمن رای )* غم دارد . . .
...
هنوز گرد ویرانی و غربت ِ حرم امامانمان به زمین ننشسته بود
هنوز چوبی ضریح ِ حرم عسکریین را باور نکرده بودیم
هنوز پارچه ی سبز بالای ضریح ...که جای نقش و نگار طلاکوب و نقره کوب ... به حرمت حرمش آویخته بودند
در ذهن بی طاقت و چشم ناباورمان حک نشده بود
هنوز کسی
خاکستر ِ دلمان را به باد نداده بود
که باز
دل نه
خاکسترمان را سوزاندی. . .
دهانم از بی شرمی تو نه
دهانم از صبر خدا باز مانده
که چرا زمین اهلش را فرو نمیبرد و آسمان زمین را
که چرا وانمیدارد فرشتگانش را به لعن
که چرا ابابیل نمیفرستد و نیل به هم نمی آورد
مگر نه اینکه مقام ِ امامت از نبوت بالاتر است
مگر نه اینکه امامانمان... پاره ی تن فاطمه ی زهرا(س) هستند
مگر نه اینکه خلقت کون و مکان به بهانه ی وجود اطهر فاطمه (س) است؟
. . .
پاسخش تکرار تاریخ است . . .
وقتی که جهان لیاقت درک ِ معصوم را نداشت
وقتی که خدا قبر زهرای مرضیه را به گنجینه ی اسرار خلقت سپرد
وقتی که دوازدهمین اختر را به پشت ابر پنهان کرد و برکت وجودش را با واسطه بر مردم فرو فرستاد
تا نتوانند فانوس ِ هدایتشان را بشکنند . . .
تعجب ندارد . . .
عذاب ِ معجزه آسایی در کار نیست
پاسخش تکرار تاریخ است
و حجتی که لحظه لحظه
همراه با تپش ِ عمر و نبض ِ نفس
بر مردم تمام میشود
. . .
گنبدش . . . کیمیای دل است
دل غبار گرفته را طلا میکند
توکه بر کبریای مرقد امام ِ فقیران . . . قلم ِ هتک حرمت کشیدی
وبر قداست وجود الهی اش زبان کفر گشودی
تو که بی شرمی ات ارث ِ یزید است و سیره ات کردار ِ معاویه
تو
چه میفهمی . . .
امام رئوف یعنی چه ؟!
چه میفهمی ملجا درماندگان یعنی چه؟!
چه میفهمی حج فقیران یعنی چه . . .؟!
که اگر میفهمیدی
ارمنی هم که بودی
دخیلت به پنجره فولاد بسته میشد و گره ی زندگی ات باز
نصرانی هم که بودی
محرم را زیر علم ِ ابالفضل عباس (علیه السلام) سینه میزدی
. . .
مسلمان و ارمنی و نصرانی نه
اگر ذره ای از طهارت فطرتت باقی مانده بود
با زبان نجست خود را با اشقی الاشقیا محشور نمیکردی
میشدی یهودی ِ مسلمان شده به دست پیامبر (صل الله علیه و آله )
که بر برکت وجود و مهربانی نگاه و ندای دلنشین نبی(ص)
شکمباره میریخت
اما نقطه ی سفید فطرتش
کورسوی امید عاقبتش شد
ختم ِ به خیر
. . .
تو معنای رفتار و اذکار و اعمال مارا نمیفهمی
اما
من برایت فقط
راز "بابی انت و امی و نفسی و اهلی و مالی و عسرتی "
را میگویم
اگر شیعه حق است و ما شیعه
به حقانیت اعتقاداتمان قسم
تا دستمان از وجود نحس کثیف و رجیم ات کوتاه است
به زبان و دل لعنت را روانه ی دنیا و آخرتت میکنیم
و با قلم و زبان از مظلومیت شیعه با اقتدار دفاع میکنیم
و اگر دستمان به پلیدی دستانت رسید
لعنت خدا بر ماباد
اگر لحظه ای در واجب القتل بودنت شک کنیم
و به حکم الهی عمل نکنیم . . .
و در این راه
پدر و مادر و نفس و مال و خانواده مان
فدای یک لحظه
غربت ِ امامانمان . . .
--------------------
سُرِّ من رای *: همان سامرا است که به دلیل آبادی و آب و هوای خوش این شهر به نام سُرِّ من رای نامیده شده بود
Design By : Pichak |