سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام

 وراج:"دستها بالا"

وراج در حالی که از پشت تلفن اسلحه (سرد و گرمش رو ندیدم!)به دست گرفته بود بانهایت خشونت به حراف_یعنی من!_ گفت:

اگه تا فردا صبح پست نزده باشی تمام کامنتای خصوصی ات رو به عنوان پست,  علم (به فتح عین و لام و سکونه میم!! )می کنم...!! من هم از ترس جان و مال و آبرو!!اومدم مثلا پست بزنم...

ذهنم عینهو بازار سه شنبه بازار(حشو بود؟)! شلوغ و درهمه, از کجا باید شروع کنم؟

این همه حرف رو مگه میشه تو یه پست گنجوند؟

نه

مثل اینکه مجبورم ازبخشهای قابل توجه ایی از غرفه های ذهنم بازدید کنم ببینم چه خبره...

در این بازدیدها شما هم همراه ام هستید

 

بخش اول

اولین چیزی که به ذهنم می رسه اینه:

دلم خونی مالی شده!از طرف دوستی که اصلا ازش انتظار نمی رفت تهمت ویژه ایی خورده!!جوری ام خورده که با روغن کرچک هم نمی تونه .......

هی

توهمات گسترده ی یک دوست و دهن لق مآبیه همون دوست, صاف خورده وسطه قلبم

آره آره ,از همون تیرهایی که تو نقاشی هام می کشیدم وواسه قشنگ تر شدن تیر بود یا قشنگ تر شدن قلب_نمی دونم!_تیر رو از وسطه قلب رد می کردم....

بعضی از مردم آش نخورده دهانشان می سوزد!من یه خورده پیشرفت کردم,آش نخورده دلم میسوزد_ در حده جام جهانیه فوتبالی که نتونستیم راه پیدا کنیم!!_

دوست عزیز با ما بد تا کردی!با بقیه.......

 

بخش دوم

یک سال تحصیلی بشین بکوب!درس بخون= شعر نگو

نکوب!درس بخون=شعر نخون

به کوبیدن و نکوبیدن فکر نکن,درس بخون=شعر........

به این امید که

تابستون می یاد,شعر می خونی,شعر می گی,کلاس شعر می ری...

ولی غافل از اینکه کلاسای انجمن مورد نظر تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهد شد!!!!

آن هم به علت العلل گرما که یک تنه تسلسل را نفی کرده است!

البته از عوارض جانبی اش هم بگویم که رفیقات شفیقات را مدتی است ندیده ایم و نشت دلتنگیه ناشی از فراق راهمچون لوله ایی غریب چکه می کنیم!!

 

بخش سوم

همه ی تازه عروسا سرشون اینقده شلوغه؟با توام...چرا پشت سرت رو نگاه می کنی؟؟؟؟؟؟

آره دیگه با خوده خوده خوده وراجت ام!!

نمی گی حراف هم دل داره؟دل که نه!!منظورم همون بخش احساسات مستقر در مغزه!!

...........

می گذریم,از آن گذشتنهایی که می گویند آخرش به ناکجا آباد ختم می شود

تا شاید در همان نا کجا آرام گیرد آه های آتشینم_شعر نبودهااا_

آه من آیینه ات را تار خواهد کرد

درد من آخر تو را بیمار خواهد کرد

پیشترها شعرهایم بی هدف بودند

شعر را عشق تو معنادار خواهد کرد

......

پ.ن

1-الان شاید چپ چپ به اسمه من نگاه کنید بگید ذهنت همین سه تا دونه غرفه رو داشت؟

نخیرم!غرفه های زیادی داره از هنرمندای خارجی هم دعوت کردیم!وقت بازدید تموم شد ان شاالله بعد از ظهر تشریف بیارید!!!

2-اگر این نوشته به دلایل حقوقی وحقیقی ارزش خواندن نداشت بذارید به حسابه اینکه تحت تهدیدهای فراوان دوستی عزیز بود(چاپلوسی می کنیم!)!!!

3-همینجا از پولی و تمام برو بچه های با معرفت تبیان که قدم به وبلاگ خودشون می ذارند تشکر می کنم

همچنین از آن من های نوعی و غیر نوعی که گاهی نظر می گذارند!!و گاههایی که نظر نمی گذارند پست ها را مطالعه!می کنند متشکرم! 


خاطره شده دردوشنبه 88/5/19ساعت 8:13 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت