سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من اعتقادات خاصی دارم . . .

اصلا همین که میگویم :((من اعتقادات خاصی دارم))خودش یک اعتقاد خاص است.. . .

من برای روح ها ارزش قائلم..

من برای روح م به اندازه ی جسمم..نه,..بیشتر از جسمم احترام قائلم...

البته خب  ازاو گله مند هم میشوم .که آخر  به چه اجازه ای شب ها تا سرم را روی بالش میگذارم از دستم در میروی و شبگردی میکنی . .

حتی گه گاهی برای تنبیه اش شب ها نخوابیده ام  و در جسمم زندانی اش کردم تا حالش جا بیاید و اینقدر در خواب مردم سرک نکشد . . .

اصلا به من بر میخورد که اختیارش را ندارم...

البته الان احتمالا نشسته و دارد غش غش به حرف هایم میخندند..

روحم خوب میداند من میترسم....من گاهی شب ها نمیخوابم چون میترسم..

از جاهای وحشتناکی که بی اجازه میرود صحنه های خوفناکی که به تماشا مینشیند و مرا زهر ترک میکند میترسم . .

بی انصاف آنچنان سیر محو آن صحنه ها میشود که انگار فیلم سینمایی میبیند...

فقط مانده که لم بدهد و  خرش خرش کنان  سرکه نمکی گاز بزند...

پارازیت نوشت:(بابا خـــَــرَش چیه؟خَرِ کی؟؟خِرش..خِرش)

و تمام این ها در حالیست که من پهلو به پهلو میشوم و ناله میکنم و گاها اشک هم میریزم..

بشکند این دست که. . .

بگذریم..چه میگفتم؟

آهان..

من اعتقادات خاصی دارم . . .

من برای روحم خیلی ارزش  قائلم...اما نمیدانم چرا دیگران برایش این احترام را قائل نیستند و جسمم را بیشتر تحویل میگیرند. .

مثلا اگر من با همین دوپایم رفته باشم مشهد تا 10 روز  زیارت قبول گفتن  ها قطع نمیشود..

اما دیشب که روحم  رفت کربلا . . .هنوز کسی "زیارت قبولی" تحویلم نداده است..

ولی من وقتی یک شب خواب دیدم برادرم مشهد است. . صبحش مصافحه کردم و به او زیارت قبول گفتم..

دیشب روحم آدم شده بود......تازه یادم افتاده که کربلا بوده...

انصافا دمش گرم. . .

رفته بود ضریح را بغل میکرد و عقده خالی میکرد...

زائر شدن روح ها کمی متفاوت است. . .

ضریح ها در خواب طلایی ترند....زیارت ها اثر گذار ترند . . نفس ها  عمیق تر.....اشک ها داغ تر...خنده ها شیرین تر . .

تازه حرم ها همیشه خلوت تر هم هستند...آدم دست روحش راحت به ضریح میرسد..

کسی هم آرنج در پهلویش نمیکوبد . . له و لورده هم نمیشود . .

 جا برای نمازخواندن  راحت تر پیدا میشود . .همیشه هم دائم الوضویی. .

خیلی کیف دارد روحت برود زیارت و جسمت هم در رخت خواب  تخت بخوابد...

یعنی این ساده ترین نحوه ی زیارت است و . . .

دعا میکردم همین روز ها کربلایی شوم..

بس که دلم هوایی بود . .

ممنونم خدا ...

من برای روح ها ارزش قائلم...

روحم..زیارتت قبول!

پ.ن:چقدر از دیشب . . آرام ترم. . .


خاطره شده درشنبه 90/4/18ساعت 11:46 صبحبا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت