بسم رب فاطمه..
آغاز فاطمیه شروع به سرودن یه شعر کردم..اما الان دیدم اینقدر فکرم مشغوله که دیگه نمیتونم کاملش کنم..دلم نیومد تو همین فاطمیه نخوره تو وبلاگ...
خیلی عجله ای سروده شده و از لحاظ وزنی سر شار از ایراده..
اما خب به لطف خودتون نادیده بگیرید..
تو حرم حضرت معصومه(س)سروده شده:
رسید گرمی دستان حضرت احساس ........به بازوان کبود و جراحت گل یاس
و دانه دانه نفس های پر تبش مردند...... و اشک های ترش روی گونه پژمردند
شکست در دل و خم شد کنار بستر او........نگاه کرد به خاموشی مکرر او
کشید آه و بندها گسست در قلبش.....تمام غصه ی عالم نشست بر قلبش
طنین بغض صدایش پر از تلاطم درد......کنار بستر زهرا شروع به زمزمه کرد
سلام یاس کبود به خون تپیده ی من...سلام مادر طفلان رنج دیده ی من.
سلام بنت محمد سلام نور دو عین.......سلام هستی زینب سلام عشق حسین
سخن بگو به علی آفتاب اطهر من.....بگو زچه خاموش گشته ای برابر من..
چگونه روی تو نیلی شده است زهرا جان...مگر کسی به تو سیلی...(زده است زهرا جان)
چه عاشقانه به معراج می روی زهرا......به دست خصم به تاراج میروی زهرا...
بخواب ای گل پهلو شکسته ی حید...ر...امن یجیب چشم های خسته ی حیدر...
بخواب مردم اینجا پلید و نامردند.....به اشک های ی ترت زخم تازیانه زدند...
تو بی پناه و نگاهت به دست بسته ی من.....زهم گسست تمام وجود خسته ی من...
و آتش از میانه ی در به آسمان افروخت ....و گونه های ترت زیر حرم آتش سوخت..
و یک فشار و.....!.و زمین شد پر از نشانه ی تو.........تو در کشاکش و دردانه ای روانه ی تو.....
........
چه سرد و بی رمق شده دستهای خسته ی تو...چه روضه ای شده این چشم های بسته ی تو...
چه آتشی به دلم شعله میکشد زهرا...پس از عروج تو زینب چه میکشد زهرا....
ولی بخواب ...پیمبر پی رسیدن تو به انتظار نشسته برای دیدن تو
ز یاس های بهشتی عمیق میبوید....به گوش محسن پر پر اقامه میگوید...
سلام خسته ی من را به آسمان برسان...به جبرییل و رسول و فرشتگان برسان..
پس از تو ذکر لبانم آه میشود....تنهایی ام پر از نفس چاه میشود
پ.ن:ببخشید بد بود...شاعر نیستم دیگه...
Design By : Pichak |