• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : غمگين نوشته ي يك محكوم!!!محكوم نوشته ي يك غمگين!!!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 37 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 3 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      >
     
    اين يکي نوشته ات از همه قشنگ تر و دوست داشتني تر بود.
    غمگين بود ولي دل من رو هم آروم کرد.
    ايول
    پاسخ

    واقعا؟؟چقدر نظرات متفاوته!چه خوب كه آروم شدي:)
    چومدونم والا :دي
    پاسخ

    :)

    پارازيت:))
    پاسخ

    دي:

    6.15.33

    7.21.35

    34.37.20.9.37

    8.6.17.6.18.37.9

    34.35.21.9

    30.9.30

    33.37.6.35.6.37

    پاسخ

    من الان چي بايد بگم؟؟؟!!
    سلام عليکم
    چند نکته بر اساس برداشت از متن و حاشيه (يا به قول شما پارازيت):
    1. اصل داشتن چنين احساسي بد نيست، سعي کنيد خودتان هم برداشت بدي از آن نکنيد. و اگر هم چنين حسي داشتيد، اجازه ماندگارياش ندهيد.
    2. دلنگرانيتان بيشتر از اطرافيان _ احتمالاً برخي اطرافيان نزديک _ و تا حدودي عرف است و الا شرع و خدا _ و هر دو هم يکياند _ که با شما مشکلي ندارند.
    3. جهتدادن به نوشته (و قبل از آن به فکر و ذهن و انديشه) که خواهر بسيجي هم پيشنهاد دادند، راهگشاي اصلي است که تا حس بيان و نوشتن احساس درونيتان را داريد، فرصت را غنيمت شمريد.
    4. نگران کابوسها هم نباشيد؛ هميشه همين نزديکيهايند. فقط حواستان باشد درگيري ذهنيتان آنها را به هوس اذيتکردن نيندازد.
    5. تندنويسي، تندخواني، تندفهمي و کلاً ترکيبات با پيشوند تند چيز خوبي است اما گاهي استفاده از سرعتگير و ترمز هم فوايدي دارد و کمک ميکند غمنوشتهها دلنوشته شوند و دل‌نوشتهها عموماً منتهي به راه حل (يا همان ارائه طريق) ميشود که در آن صورت براي مخاطب و حتي خود نويسنده رنگِ غمش سياه نيست بلکه برافروختن شمع و چراغي است در تاريکي.
    6. طولاني نوشتن نظر، براي جبران نظر ندادنهاي قبلي بود.

    پاسخ

    عليكم السلام/در مورد مورد 1...موافق و ممنونم/در مورد مورد 2مخالف و ممنونم..از اين جهت كه وقتيكه ناراحتم يا غمگين مينويسم كلي آيه و روايت برام ميخونن كه مومن حزنش تو قلبشه و شاديش به چهره اشو اين حرفا پس ناخود آگاه به دين هم مربوط ميشه و اصطكاك پيش مياد/در مورد مورد 3:چشم و ممنونم...هرچند اين مطالب براي من به هدف دست گرمي و بازي با واژگانه كه براي خودم مفيده/در مورد مورد 4كم كم دارم عادت ميكنم!ديگر مهمان ناخوانده نيستند.../در مورد مورد 5:من تند مينويسم..خيلي تند..اما مطلب مهم و كليديم رو با دقت مينويسم...اين مطلب وقتي براش گذاشته نشده...فقط و فقط دل نوشته است.../در مورد مورد 6:جبران نشد:)...نظر شما را براي تمامي پست ها خواستاريم..../در مورد مورد هفت كه نداريد:ممنون از وقتي كه صرف كرديد . لطف بي دريغتون.حضورتون پايدار.
    سلام؛ چي بگم؟!
    هر غمگين نويسي‌اي محکوم نيست. چون بعيد مي‌دونم غم شما از سنخ غم‌هاي دنيوي باشه. مناجاتتان با خدا نقطه‌ي اوج داستان بود که واقعا لذت بردم. اما به طور کلي پست قبلي‌تون بيشتر بهم چسبيد. در مورد کابوس هم شما را رهنمون مي‌کنم به يک توصيه‌ از آيت الله بهجت که فرمودند: ‌سوره هايي که با «قل» شروع مي شود در وقت خواب بخوانيد و علاوه بر آن دعايي که در جنات الخلود نقل کرده اند بخوانيد. دعا اين است: «سُبْحَانَ اللَّهِ ذِي الشَّأْنِ دَائِمِ السُّلْطَانِ عَظِيمِ الْبُرْهَانِ کُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ثُمَّ قُلْ يَا مُشْبِعَ الْبُطُونِ الْجَائِعَةِ وَ يَا کَاسِيَ الْجُنُوبِ الْعَارِيَةِ وَ يَا مُسَکِّنَ الْعُرُوقِ الضَّارِبَةِ وَ يَا مُنَوِّمَ الْعُيُونِ السَّاهِرَةِ سَکِّنْ عُرُوقِيَ الضَّارِبَةَ وَ ائْذَنْ لِعَيْنِي أَنْ تَنَامَ عَاجِلا».
    موفق باشيد خواهر نقاش باشي!
    پاسخ

    سلام.كامنتتونو حذف كرديد دوباره زديد؟من كلي جواب نوشتم براش...از اول مينويسم/سلام/ممنونم از لطفتون كه پست قبلمم خونديد و ممنونم از دعا..البته 4 قل رو هرشب ميخونم.اما.../بله اين پست كلا نچسب بود....

    خب پس اگه خورده عاديه!
    پاسخ

    اوهوم...


    سرت به جايي خورده آيا؟

    هميشه محكومـــــــــــــــــــــــــــــــــي... محكومه تبسمي! تبسم محكومي! ميگم نكنه فاميليتو عوض كردي خبر نداريم؟ هوم؟

    پاسخ

    سرم زياد اين ور اونو ميخوره..دي:/نع..من از بچگي بم ميگفتن تبسم محكوم!محكوم تبسم!!!

    اصلاً هم مسخره نبود!

    چرا همچين فکري کردي؟

    دل نوشته يعني چي؟ يعني همين ديگه!!!!

    التماس دعا/قالب وبلاگت خيلي قشنگگه

    پاسخ

    سلام.ممنونم :).....قالبم قابل نداره..:)/...حضورتون پايدار

    سلام! آخه بابام جان اين چرت و پرت ها چيه به هم بافتي!؟ خودت مي دوني چي نوشتي؟؟

    خوبه اينجوري كامنت! يا نظر بگذارم؟ حال مي كني؟ نه؟؟ عمرا من اينجوري نظر بگذارم برات! خواب ديدي خيره مادر جان! :دي حال ندارم شكلك خنده رديف كنم.

    يك توصيه خواهرانه! اگه مي نويسي كه مي نويسي! و اگه قلمت از ذهنت عقب مي افته و جا مي مونه كه ظاهرا مي مونه! اگه با تايپ بيشت حال مي كني تا خودكار و كاغذ كه بعيد مي دونم! كلا بنويس! بي تفاوت به تعداد نظرات يا چيزهايي كه نوشته مي شه. اصلا فقط بنويس. اگه بگم مثل تو بودم ميشه پيرزن بازي؟! خوب بشه. من مي گم. بودم. مثل تو. مي خنديدم و گري مي كردم. مي نوشتم و پاره مي كردم و هنوز هم... تايپ مي كنم و پاك مي كنم... كلا قلم و انگشتانم از ذهنم جا مي مانند! اينه كه غلط تايپي و املايي ام زياد شده! هول دارم كه دست و قلم به پاي سرعت پردازش ذهنم نرسن!

    الان نزديك 5000 صفحه داستان هايي كه نوشتم به اضافه ... دست نوشته هام مونده روي دستم. جناب همسر نمي گذاره بريزمشون دور! ميگه حيفه!!! ولي خب قصدم اينه كه بريزم دور. آه وقتي فكر اساس كشي را مي كنم مي مونم با اينهمه كاغذ نقاشي و نوشته و طراحي و ... هيچ صاحبخانه اي منو راه نمي ده! ديگه ديگه! ننوشتم كه بگم منم بله! نخير! منم نه!!! :دي فقط خواستم بنويسم چون دلم نوشتن مي خواست! اينجورياست!

    راستي بانو!همونجوري كه ديگر عزيزان فرمودند قلمت خيلي توانمنده! البته به توانمندي ذهنت كه نمي رسه ولي خوب! سعي كن جهت بدهي بهش! مي دونم كه مي دوني چي ميگم! دو سال ديگه يك كوچولو احساس م يكني حس نوشتنت كم شده! اگه مي خواهي اين حس رو پيدا نكني و مثل امروز من نشي از همين روزها بهش فكر كن. بهش جهت بده!

    در مورد جهت دادن قلم حرف زياد دارم. اما خوب... اگه مايل بودي برات پرحرفي خواهم كرد! هرچي آيكون توي متن كمه لطفا خودت توي ذهنت بكش!

    دلم خيلي گرفته. شايد چند روزي نيام پارسي بلاگ. تا يك كم دلگيري ام رفع بشه. بعدش دوباره بهت سر مي زنم و ميام!

    موفق باشي بانو...

    پ.ن: راستي من دلم نخواست نواي وبلاگ رو قطع كنم و نكردم. گفتم كه بدوني و راضي باشي! راضي نبودي رازي باش! :دي

    پاسخ

    اوهوم.الان بالاخره خوب بود يا بد بود؟
    + ياسي 
    عزيزم.) بعد اون وسط به پارازيت نوشت ها که ميرسي ميشي اين شکلي()
    نميفهمي بايد خوشحال باشي يا ناراحت!
    محشر بود!
    پاسخ

    به به...خوووووب درك كردي...اين تضاد ها دقيقا براي اينه كه محكوم نشم!(چشمك و اينا)شاد باشي!:)
    سلام
    به سبکي نوشتي که من خيلي خوشم مياد... يه جورايي درگيري با خود

    ***آسمونت هميشه پرستاره***
    پاسخ

    سلام..ببين تازه يكي فهميد من با خودم درگيرم..دي:..ممنونم از نقد مستقيمتان!!!:)..تشكر از حضورتون.

    سلام...
    قلم ريبا و شيوا و برنده اي داريد!
    فکر مي کنم عمگين نوشتن بد نيست غمگين بودن بده...تازه اون هم غمگيني هميشگي...
    اتفاقا خيلي ها لازمه براشون غمگين باشن و غمگين بنويسن!
    به نظر من غمگين نويسان يه عالم خاصي دارن که اگه از جهت دار بشه خيلي مفيده....
    --------------------
    ولي من دوست دارم اينو: در ميان خنده ميگريم در ميان گريه مي خندم...خدارا با خيال خويش اينسان گفتگو دارم....
    -----------------
    در پناه حضرت حق
    پاسخ

    سلام...ممنونم/حرفتونو قبول دارم البته من چون چندين ماه فقط غمگين مينوشتم از اون لحاظ عرض كردم/شعر زيبايي بود.../ممنون از حضورتون.

    از نظر خودتون شايد.... باشه

    ولي از نظر ما چيز ديگه اي هست ؟؟ خوب اگر دلت ميخواهد ميگيم .... بود و تکراري و ......... خوبه ؟؟؟

    پاسخ

    هوم؟؟!نع..همون كامنتتون خوب بود..:)

    پاسخ

    دي:
     <      1   2   3      >