• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : آرزوهاي بي مزه !
  • نظرات : 0 خصوصي ، 9 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + من 
    چقدبااين حست موافقم...اخريه جوري به خواسته ات ميرسي ک ديگه واست دلچسب نيست...اصل دنيا همينه
    سلام آفرين چه تعبير خوبي داشتيد. دقييييييييقا همين طوريه!!
    برا من خيلي اتفاق افتاده..
    پاسخ

    سلام. ممنون
    + نقطه 
    من هم در کودکي همچين چيزهايي را ارزو ميکردم که پيشنهادش به خانواده مسخره بود
    هرچه هم بزرگتر شدم با پس اندازم نميتوانستم بخرم چراکه هي گران تر ميشد
    اين اواخر پولم داشت بهش نزديک ميشد که ناگهان (اذا فجائيه) از هفت ميليون شد بيست ميليون
    از انجا فهميدم به ارزو ها نميشود دل بست.
    ما علاوه بر کفن حسرت ها به گور خواهيم برد( اينجاست که دوباره مرگ سرک کشيد)
    يه جرعه ايمان ميخوام...خيلي تشنه ام...

    سلام

    از حالا هم همان کودک 9 ساله ام تا آخر همون پاراگراف اگه نبود خيلي بهتر ميشد

    ناراحت شدي ؟؟؟؟

    نشياااااا

    پاسخ

    سلام. ممنونم
    سخن از زبان ما مي گويي ..
    جانا ...
    پاسخ

    براي شما زوده اين فکرا
    تا حالا اينطوري به آرزوهام نگاه نکرده بودم... همينطوره که ميگيد.
    پاسخ

    خوش اومديد

    بله! دقيق ترين تمثيل ها براي انسانِ در مسير؛

    همين مثال زدن به کودکي است...

    بايد بنشينيم بيشتر فکر کنيم که جدأ چه چيزي باعث مي شود رنگ قرمز آن مداد گلي بشود تمام دنياي يک کودک و طعم آدامس، زندگي اش را جهت بدهد...

    چه مي شود که ما مي توانيم روي کاغذ جهت هاي زندگيمان را رسم کنيم؟...: تا قبل از دبيرستان عاشق شعر بودم... بعدش همه ي زندگي ام شد موسيقي...بعدش فيلم، شبهايم را از من گرفت...توي دانشگاه، گرافيک شده بود عشقم...

    مثل اين معتادها ....: اول فقط سيگار بود...بعدش ترياک...بعد يه بار اکس خورديم...بعد شيشه....

    يا دختربازها...:اول خودش پيامک داد...بعد...بعدش مينا را ديدم...بعدش مريم را ...بعدش ....

    انگار مُهرش را زده اند به پيشانيمان، که کل زندگي مان را از اين ريل بيندازيم روي آن ريل... و بگوييم: اصلا من از اول عاشق همين بودم،نه آن!

    ---

    بچه که چشمش به آن ماشين مسابقه اي افتاد، مي چسبد کف بازار و گريه مي کند. آن موقع اگر ازش بپرسي :مامانو بيشتر دوست داري يا ماشينو؟ حتما خواهد گفت: ماشينو....

    پاسخ

    خوش اومديد
    از من ِ تازه قبول شده بشنو ي ماه دو ماه بخون قبول ميشي..من تضمين ميکنم ک تهران قبول ميشي:)
    پاسخ

    اگه رشته خودم بود نخونده قبول بودم . نميخوام اينو ادامه بدم . . .