شير در قفس درست است که ابهت خودش را دارد، ولي اگر از بيماري مشمشمه جان سالم بدر ببرد، نهايتاً‌ مي‌تواند در همان کادر 3 در 4 قدم بزند. غرشي هم اگر بکند، براي انبساط خاطر تماشاگران بد نيست. اما کسي را نمي‌ترساند. شير در ذهنش مي‌گويد: يادتان رفته که شب‌ها از تصور غريدن من خواب در چشم نداشتيد. حالا يک الف بچه مي‌آيد به من بستني تعارف مي‌کند يا چس فيل به طرفم مي‌اندازد؟ اي دنياي نامرد! اي جنگل بي صاحاب! شير در قفس همين‌جوري که دارد در ذهنش غرغر مي‌کند، چشمش به روزنامه شرق مي‌افتد که با هاشمي رفسنجاني مصاحبه کرده است. خميازه بلندي مي‌کشد و مي‌رود گوشه قفس مي‌خوابد.