• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : تمشک خونم کم شده است
  • نظرات : 6 خصوصي ، 22 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + صابر 
    توي آن تکه عمرت چه بر تو گذشته که بايد کنده شود و دور انداخته ....؟
    پاسخ

    . . .


    يعني يک تکه عمرت را از زندگيت جدا کني ............

    وااااااااي

    چه اين جملهه قشنگ بود :)

    عالي بود :)

    عالللللللللللللللللللللللللللللللللي :)

    پاسخ

    سلام.ممنونم زهرا جان
    زيبا بود .
    پاسخ

    ممنونم

    سلام آبجي خوبم راستي چرا فکر مي کنيم چيزي از خونمان کم شده واي خونمان يعني جونمان دارد به لبمان مي رسد و لبمان هنوز بوسه داغ مادرمان را احساس مي کند آن نازهاي مادرانه و آن عشوه هاي کودکانه ام چه زود مي گذرد درس نحو روزگار که ترکيب زندگي را برايمان رقم مي زند چه دير مي شود رسيدن به مقصد گويي هنوز در ابتداي جاده عشقيم بهتر است ...
    پاسخ

    سلام.گذر...ذات دنياست...


    يادش گرامي!تمشک را ميگم :)

    دهنم اب افتاد من برم :دي

    پاسخ

    ممنونم از حضورتون
    وال لاح من مهندس كاشت درخت نيسم! خبر ندارم:))
    پاسخ

    دي:
    من امتحان كردم
    تمشكم هيچ اثري نداره . . . :(
    پاسخ

    :(نگو . . .
    آخييييييييييييي آلوچچچچچچچه
    اونجا كه آلوچه داش تمشك نداره كه! خودت بكار تا من بيام بزرگ شه :دي
    ميدونستم بدون من نميري جنوب :دي
    پاسخ

    دي:..نهال تمشك بايد بكارم يا تخم؟دي:......نميدونم چرا..اصلا دلم به سفر نبود...
    + معصومه م 

    درد هرچه باشد درد است......

    کم

    کهنه

    قديمي

    با طعم فراموشي

    زير خاک

    توي زباله ها

    اين روزها ديگر... هر آنچه ديده بيند، دل، ياد نميکند...

    اين روزها ديگر...

    دل ها..

    درد ها..

    کاري به ديده ها ندارند..

    همه سر خود شده اند!!

    حتي درد ها

    پاسخ

    زيبا...زيبا..زيبا...
    دلم واسه اون روزا تنگ شده
    پاسخ

    ايشالا تكرار ميشه
    آخ تمشك .... چند سال پيش با خاله اينا رفته بوديم نمك آبرود ..... يه عالمه تمشك وحشي جمع كرديم ... خالم برامون مرباي تمشك درست كرد .... فردا صبح اش بابام و شوهر خالم برامون خامه و نون بربري تازه خريدن ..... صبحانه مفصلي خورديم ..... ولي عوض اش واسه روزاي آينده شكر نداشتيم كه صبحانه بخوريم آخه همه شكر رو براي درست كردن مربا ريخته بوديم .....يادش بخير اون موقع ننه جونم هم زنده بود .......... جمعه چهل ام شه ......براش فاتحه بخونيد
    پاسخ

    سلام..چه قشنگ:).....خدا رحمتشون كنه.
    بيا شمال!! چيزي که اينجا زياده تمشــــک... :)
    چالوس مالوس نرياااا... با ساقي بيا رشت!! :)) بعد باهم بريم تمشک خورون!!!!!!:ديييي
    پاسخ

    يعني ميشه؟:(
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ چهارشنبه 17 اسفند 90 نوشته (تمشک خونم کم شده) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.

    سلام

    من دلم يک تمشک وحشي مي خواهد......اين دلِ نا آرام.....

    پاسخ

    سلام.. . .
    جنوبو كه ميخاي ول كني رو ميگم!
    خب نكن ازين كارا!
    اين عكسه چيه گذاشتي
    الان منم دلم خواس!
    از كجا بيارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    انصراف دادم جنوبو.......كاش يه روز باهم بچينيم و بخوريم...مث آلوچه ها
       1   2      >