• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : تاب . . . تاب . . .عباسي . . .
  • نظرات : 6 خصوصي ، 33 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام دلم حسابي گرفت ياد اون دختر معصومي افتادم که روي سفره عقد وقتي بهش گفتم وکيلم گفت نه از شاگردام بود گفتم چرا گفت مهرم کمه گفتم خوبه که گفت باشه من فکر کردم راضيه يا مثل داستان شما روي تاب لذت ميبره اما بعدا فهميدم نه اصلا اصلا بوي لذت رو نبرد

    شادي روحش فاتحه و صلوات

    پاسخ

    سلام....چقدر خوب فهميديد منظورمو....ممنون.