سلام تبسم جون

خوبي گلم؟

همين طور که در پيام رسان نوشتم خيلي درکت مي کنم... منم از مرگ حيون هاي خونگيم خيلي ناراحت ميشم. اين اسمش وابستگي به دنيا و اين حرفا نيست که يکي توي پيام رسان مي گفت... اين اسمش عشقه... همستر منم که مرد دنيا روي سرم خراب شد. هنوزم وقتي به قفس خاليش نگاه مي کنم اشک توي چشمام جمع ميشه... شايد از نظر خيلي ها مسخره باشه ولي خب من اينطوريم ديگه... الانم خيلي حالتو مي فهمم...

من مرغ عشقت مي شوم .
و تا صبح برايت مي خوانم .
بخوانم ؟

منو چرا گذاشتي توي کيفت! ولم کن!

_____???? ____________
_____?????? ___________
____????????__________ ?
___???____???_________ ?
___??_______??__________?
__???________?__________?
__???________?_________?
__???_______ ?_________?
___??_______?________??
____________??_______??__?
____?______??______???_ ?
_____?_____??_____????_?
__________???___?????_?_?
________???__??????__?_?
______???__????____??_?
_____???_?????_????_?
____????_??????_???_?__?اپـــــم?ود بــــــــــــــــــدو بيا زود زود...
___????_? ?__??? _?__??_?
__?????_????_?_?_???_?
_?????_??___??___??_?
_?????_???????_???__?__??
_???_????___??____??_???
_???_??????___???__?__?
_????_??___?__?_??????
__??????_????__?_????
___?????_____????????
._=--???????????????
_=--=_-????????????
=--_=-_=-?????????

,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~- .*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸.

مرحبا. چه سبک‌بار

مردن يک مرغ عشق خيلي غم دارد خيلي حرفشان را باور نکن....

شايد بخاطر اينکه من هم کمي گنجشک هستم :)

كسي اشك نريخت . .

ريخت......................................

راستي من هم نمازهايم را شکسته مي خوانم...

سلام.

لم گرفته. . يک همدم کوچک زرد رنگ داشتم که برايم ميخواند . . .

وقتي دلم ميگرفت . .مثل الان . . .

اسمش "مرغ عشق" بود . . .

حالا مرده . . دلم گرفته . . نيست که بخواند . .

اما يک دنيا آدم هستند که به اشکم بخندند.. . .

سلام.

زييا بود...خيلي
موفق باشي

سلام

تمام زندگي ام خودم هستم و خودم...

فوقش 4/56تا وسيله که اونم به کوله نميکشد

يادمه بچه که بودم يه پرنده داشتم کهخيلي بهش وابسته بودم

يه روز زمستان کاملا اتفاقي از روي دستم پرواز کرد و رفت روي ديوار همسايه ...ساعتها پشت پنجره اشک ريختم يه لحظه بلند شدم برگشتم ديگه نبودش...کل روز گريه کردم

انقدر که دل خانواده به حالم سوخت!

شب که شد بابام برگشت ديدم پرنده توي دستشه اما اون نبود... شايد اگه چشماش اون رنگي نبود هيچ وقت نميفهميدم.......به اون هم عادت کردم...اون هم مرد:(

دل کردن از چيزي که آدم بهش وابسته است سخته اما بايد يه روزي ياد گرفت...

اما يک دنيا آدم هستند که به اشکم بخندند.. . ., و البته آدمهايي هم هستند که با اشک آدم اشک مي ريزند ....

سلاام ..خييلي زيبا بود و شايد بهتر از اين نميشد حستون رو منتقل کرد . ....... موفق باشيد که هستيد

راستي تبسم اين کتاب نيم ماه درمورد چيه؟؟اگه شد اونم بگيرم