سلام
مثل هميشه قشنگ بود
اما يه سوال:
اونقدر که..
اونقدر که خودتم بفهمي داري گريه ميکني
يا نفهمي؟
بي کسيتو رو زمين نکش . .بالا بگيرش.. .
حرف نزن تا سکوتت از بين لب هات نيفته و بشکنه .. .
اينجاشو خيلي دوس داشتم... خيلـــــــــــــــــــــــي زياد...
تبسم جان ، توي مطلبم يکم ويرايش کردم و جلاتي رو اضافه کردم...مايل بودي و حوصلشو داشتي بازم بخون...
يه عکسم با بدبختي پيدا کردم... نميدونم به حال متنم مي خوره يانه؟! مغزم کار نمي کنه...
از خودم قدرت تصميم ندارم...
نظرتو راجع به عکسمم بي زحمت بگو وقت کردي...
ممنون.
سلام خانم تبسم
دلنوشته بسيار زيبايي بود...قدرت توصيفتون تحسين برانگيزه.
هيچ كس نمىداند چه پاداشهاى مهمّى كه مايه روشنى چشمهاست براى آنها نهفته شده، اين پاداش كارهايى است كه انجام مىدادند!(سوره سجده ،17) التماس دعا
سلام زيبا بود خيلي با احساس بود خيلي عميق بود داشتم مي خوندم خودمو توي آسمون احساس مي کردم زير ماه که داشت با نورش خود نمايي مي کرد و من هيچ بودم هيچ...
خيلي زيبا بود...