سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک روز من ، تو  ،کوچه ها ، باران

با هر قدم دنبال ما باران

تو دست هایم را که میگیری

میبارد از چشم خدا باران

دارد به این رخداد میخندد

آهسته ریز و بی صدا باران

تو میدوی و من به دنبالت

بین نفس هامان رها باران

باران عقب مانده است میبینی؟

پرشورتر باما بیا باران ...

میگیرم این دست تورا محکم

میگیرد آن دست تورا باران

بر گونه هامان آب میپاشد

با دست هایش بی هوا باران

هی قطره قطره شعر میخوانیم

با چشممان همراه با باران

کوچه ،خیابان ، جاده ، من باتو

مبارد امشب تا کجا باران ..؟


حتی نخواهد دید یک لحظه

من را ز دستانت جدا باران ...

*بی زحمت کپی نشه !



خاطره شده درجمعه 93/5/31ساعت 11:27 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت