سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دلم یک کاغذ میخواهد . . .

یک کاغذ ِ کاهی

با یک مدادِ مشکی

که سر نتراشیده ای دارد

دلم میخواهد نقاشی بکشم


مثلا

مثلا یک آدمک بکشم

با دست های خیلی بزرگ

یعنی که خیلی قوی است

با پاهای بلند و بزرگ

یعنی که خیلی محکم است

بعد با قرمز

 یک منحنی رو به بالا روی صورتش بکشم

و مداد قرمز را خیلی خیلی فشار دهم

یعنی که خیلی مهربان است . . .

بعد

با انگشت اشاره ام نشانش دهم و نامش را بگذارم :

بابا . . .

دلم میخواهد یک آدمک بکشم 

که دست هایش کوچک است

و پاهایش

اما

لبخندش

از زمین تا آسمان کشیده شده است

یعنی یک منحنی قرمز خیلی خیلی خیلی بزرگ ِ رو به بالا

و بعد صدایش کنم : مامان . . .

دوست دارم

با سر کلفت مداد سیاه

یک مثلث  پررنگ بکشم

یعنی سقف خانه

خیلی پررنگ بکشم  ..تا سقف محکمی باشد. . .

بعد زیرش یک مربع بکشم

با یک دایره ی زرد روشن

یعنی چراغ این خانه روشن است

. . .

بعد بالای خانه را با دود.. خط خطی کنم و تا آسمان بکشم

یعنی در این خانه کسی زندگی میکند . . .

دلم میخواهد

در گوشه ای از این نقاشی

تکیه زده به دست های بزرگ ِ بابا. . .

کنارِ منحنی ِ قرمز ِ لبخند مامان . . .

زیر ِ آن مثلث ِ محکم ِ پررنگ

خودم را هم نقاشی کنم 

بدون دست

بدون پا

با دوتا نقطه ی ِ سیاه و یک منحنیِ قرمز

که از بابا و مامان به ارث برده ام

. . .

دلم میخواهد

سرم را

روی نقاشی ام بگذارم تا خواب بروم 

رویاها

در خواب

دست یافتنی ترند . . .


خاطره شده درجمعه 91/3/26ساعت 5:6 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت