سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دل بریده بودم

دل کنده بودم

گفتی بیا . . . صد بار

هر بار رویم را بر میگرداندم و میگفتم "دلم"به آمدن نیست

بریدم دلم را . . .


در لطف و مرحمت . . ."جبر" . . . . را به حد اعلا رساندی...مجبورم کردی مورد لطفت باشم

دستم را کشیدی  و گفتی :بیا

آمدم . . .

حالا من . . . حالا تو . . . حالا خاک شلمچه

حالا گم شده ای که با دست هایی سرد ,مفقود شده ی خودش را در بین خاک های شلمچه جست جو میکند . . .

شاید پیدا شود . . . خودش...هویتش...پلاکش..نام و نشانی اش...

حالا تو . . . نزدیکتر از همیشه ...

حالا من . . . شکسته تر از همیشه

دور از تمام رنگی رنگی های شهر

به رنگ خاک

حتی دور از افراط ها و احساسات بی حد دخترانه

آرام و متلاطم

گونه بر خاک گذاشته ام . . . و دلگیر..دلگیر..دلگیر....

از تو...ای  خدای قتلگاه شلمچه ....خدای غروب اروند ..از تو..ای خدای "ابالفضل"های  طلاییه . . . ای خدای عطش فکه ...

از تو میپرسم :

ح ا ل ا... ک ه ...چ ه ؟

دستم را گرفتی و آوردی ام اینجا..به سجده انداختیم که چه ؟

قرار است "خوب"م کنی؟

این بار قرار است . . . ؟

............................................

لعنت به این نا بندگی ها   . . .

لعنت به این ناشکری ها . . .

داشتم در شکسته های خودم ذوب میشدم  . . .

تمام میشدم

مهمانم کردی روی آسمانی ترین زمین ها

تپید . . . گونه ام . . . بر تبرک خاک

به لبم نشاندی

"یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی  ". . .

اغیثینی . . .

اغیثینی . . .

اغیثینی . . .

چادرم خاکی بود . . . استغاثه هایم بوی کوچه گرفت...

شملچه . . .

رمز یازهرا . . .

شهدای پهلو شکسته

. . .من . .

چادر خاکی . . .

نماز استغاثه . . .

تو  . . .قرار بود که خوبم کنی . . .

و من حالم خوب است

آرامِ آرام 

در آرامگاهی . . .که نسیم . . .زائر غربت قبر هایش است

خوش به حال نسیم . . .

چه خوب میداند . .

آرامگه یار کجاست . .

-----------------------------------------------

پ.ن:

سیلی آنروز به رویت چه غریبانه زدند

آتش آن بود که در خرمن پروانه زدند

یک کبوتر وسط شعله تقلا میکرد

جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد

با گل و غنچه تو دیدی درو دیوار چه کرد

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد

کمر صبر در این کوچه کمان خواهد شد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

تا در این خانه گل خنده ی زهرایم بود

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود

عمر کوتاه تو گنجایش دنیا را بس

وین اشارت ز جهان گذران مارا بس

خانه ی دوست کجا صحن سپیدار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست . .

*تمامی مصرع های دوم از غزلیات حافظ است

*نام شاعر رو نمیدونم . خدا با حضرت زهرا (س) محشورش کنه ان شاءالله


خاطره شده درچهارشنبه 90/12/24ساعت 1:9 عصربا قلم تبسم بهار دل نگاشته ی شما( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت