پيام
+
شيلا و شوکا خيلي خونه و فرشارو کثيف ميکردن
عروس هلنديامو ميگم
بسکه پرز داشتن ...
راضي شده بودم بفروشمشون . اگهي فروشو زديم تو سايت ديوار .
تا يه نفر زنگ زد ديدم جدي جدي دارن ميخرن .
ياد شيلا افتادم که بزرگش کردم . يه بار داشت ميمرد تنهايي رفتم دامپزشکي .. آزمايشگاه حيوانات ... ذره ذره زندش کردم ...
اصلا نتونستم تحمل کنم
زدم زير گريه . اگهي و برداشتم
گفتم بابا نمتونم بفروشم : ( (
^
عرفان وادب
94/2/14
تبسم بهار ♥
بابامم بم خنديدن و گفتن : من رشته ي محبت خود از تو ميبرم . شايد گره خورد به تو نزديکتر شود ...
* کميل *
:)
*نگين خانوم*
خداروشکر فروش نرف :)
زندگي كارواني
چه خوشگله: )
حرف امروز من
:) منم ميخوام
قافيه باران
خداروشکر:)
تسنيم بانو
حيف بود واقعا:)
*ابرار*
: )
ساقي رضوان
نقاشي روووووو
مسافري از ...
خيلي سخته دل کردن ...طوطي ما جاش عوض شده گاهي که اشتباهي به جاي قديمش نگاه مي کنم ميبينم نيست، ناراحت ميشم کلي...
چلچراغ شهادت
عجب!!