پيام
+
لشکر 81لشکر خوبي نبود . پر از انحرافات اخلاقي بود و علي دوره ي سختي را ميگذراند . يکروز علي بايد براي انجام کاري به مجلسي ميرفت . در مجلس بساط عيش و نوش به پا بود و سربازها شراب ميخوردند . علي که وارد مجلس شد يکي از سربازها ، با اينکه ميدانست علي اهل اين کارها نيست و از اين بساط ها تنفر دارد ليوان شراب را بلند کرد و گفت : بفرماييد !

*خون شهدا*
93/8/16
تبسم بهار ♥
علي نگاهي به سرباز انداخت و لبخند مليحي زد و گفت : "نميگم نوش ِ جان . اين ها نوش نيست . ولي اميدوارم يه روزي برسه که بتونيم جلوي فروش اين کالاهاي خلاف رو بگيريم و مجلس هامونو با نعمت هاي خدا شيرين کنيم . اون موقع من از ته دلم بهت ميگم نوش جان . / شهيد سپهبدعلي صياد شيرازي___ خاطرات قبل انقلاب
* کميل *
http://img1.tebyan.net/big/1389/01/521316468116244199132205179501306825123042.jpg
تبسم بهار ♥
تشکر
* کميل *
خواهش مي کنم
نور الزهراء
خدا رحمتشون کنه
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید