پيام

تبسم بهار ♥
91/9/28

+ *خوش اومدي مسافــــــــــــــر ِ من ...* ---- امروز دانشگاه قم

باران زده♥ 91/10/1

جاتون خالي ... شهيد ِ خيبر بود ...

......................... :(

...

چه خوش است حال مرغي که قفس نديده باشد ! : (

تبسم خانوم چرا اسم منو برداشتي ؟:(:):(:):(:)

دست شما درد نکند . واقعا زيبا طراحي شده....:(

ممنونم

کارهاي خصوصي هم انجام مي دهيد؟؟.. من اخه کانون تبليغاتي دارم.. نيازمند افراد خلاقم

من که خلاق نيستم . تازه کار با فوتوشاپو شروع کردم :)

بله جناب سعيدي ايشون خيلي خلاقن :)

:)))) . بله نيستم .

نه اين نوع طرح بفکر هر کسي نميرسه ديگه.. اتفاقا هميشه افراد تازه کار بيشتر از فکرشون استفاده مي کنند.. با تجربه هاش تقريبا در جا مي زنند.. بيشتر فکرشون روي درامد صرف ميشه تا خلاقيت.

نوع رنگ بندي.. اون فريم وکادر دور تابوت شهيد.... و.. جالب بود

اما اين نوع رنگبندي و قاب الان به نظر تکراري مياد . فک کنم .

تبسم هيس:|

چشم :|

بهر حال جالب اومد بنظر من..:)

................(آيکون هيس )

بله جناب سعيدي ممنون:)

نه خواهش مي کنم.... انشالله اگر تمايل داشتيد اعلام کنيد ازتون استفاده کنيم.

يادش بخير سال حدود 84، 85 چقدر دوندگي کرديم براي آوردن شهيد ... بنياد را هم هماهنگ کرديم اما برخي از مسئولين با بهانه هاي واهي مانع شدند ... مي گفتند ... هيچي ولش کن ... وقتي پيام آقاي ابراهيمي (مدير کل فرهنگي) رو روي گوشيم ديدم خيلي خوشحال شدم که تلاش هاي آن وقت بالاخره به ثمر نشست ... خدا را شکر

ممنون جناب سعيدي / آقاي سرفراز باشي .. دانشگاه قم بوديد ؟ شنيدم سال 86 طومار امضا کرده بودن که شهيد نيارن . ولي خدايي کار امروزشون اصلا جالب نبود . يه شهيد دادن به واحد خواهران يکي به واحد برادران. آقا ي ابراهيمي داد ميزد خواهراااا جنازتون هنوز نيومده وايسيد ! آخه اينکارا يعني چي ؟ مضحکه ي خاص و عام بوديم . بايد باهم دفن ميکردند :(

اين بازيا اون موقع ها هم بود ... چند روز پيش رفته بودم يه سري بزنم ياد اون روزا افتادم ... يه ميني بوس يه خانم رو مي برد بالا يه ميني بوس ديگه هم يه آقا رو ... حالا جالب بود که اين خانم و آقا تا دم در دانشگاه توي يه تاکسي کنار هم نشسته بودن ... ولش کنيد

بله بنده کارشناسي رو اونجا بودم ... انصافا دانشگاه خوبي است به جهات مختلف البته الان خيلي بهتر شده ... اون موقع مسجد و کتابخانه و اينترنت و خيلي چيزاي ديگه اونجا بي معنا بود و الان بهتر شده ... داره شبيه دانشگاه مي شه آرام آرام ... نمي دونم شايد دوباره برگشتم اونجا

اما در مورد اتفاقات آن زمان

بعضي کاراي مسئولين به نظر مغرضانه مياد . انگار ميخوان يه کاري کنن که دانشجو ها شديدا معترض بشن و کلا تفکيک برداشته بشه . مثل هياهويي که آخر ترم پارسال تو دانشگاه شد . خدا آخر عاقبت اين وضع تفکيک کردنو ختم بخير کنه.

بسيج و هيئت شديد پيگير آوردن شهيد بودند اما مسئولين نمي گذاشتند حتي سال 83 بود فکر کنم بسيج تونست يه شهيد را براي تشييع جنازه بياره دانشگاه که بشه زمينه آوردن شهيد براي تدفين اما تلاش ها نتيجه نداشت

مسجد و کتابخانه کلا براي آقايونه و خانم ها هيچ بهره اي ندارن . بله براي آقايون دانشگاه خوبيه:)

بچه ها تمام کار هاي بنياد رو هم انجام داده بودند يکي از دوستان که الان مشاور يکي از مسئولين کشوري هم هستند بيشتر پيگير کارها بود ... رايزني هاي زيادي انجام داد اما مسئولين دانشگاه مانع بودند ... جو حاکم بر مسئولين آن زمان با الان خيلي متفاوت بود ... الان يکي مثل آقاي ابراهيمي جزء مسئولين هست اما آن زمان بسيار کم بودند افراد خوش فکر و مذهبي ...

چه جالب . من خبر نداشتم ..

برنامه ايشان اينه که کلا واحد خواهران را به يک دانشگاه مجزا تبديل کنند و اين خوبه اما کي اجرايي بشه نمي دونم ... افراط در هر کاري منتج به اثرات بد مي شه همانطور که تفريط چنين است

هيييييييييييييييييع

*چه خوش است حال مرغي كه قفس نديده باشد*

شايد يه روزي رئيس دانشگاه قم شدم .. اون وقت اين اشکالات رو رفع خواهم کرد ... :دي ... گفتم دم انتخاباتيه منم يه کم تبليغ کنم شايد راي آوردم ... :))

:))بايد خيليييييييييييييييييييييييي پي ر بشيد تا بذارن رييس دانشگاه قم بشيد:)

سلام ....... زيارت قبول ........ شعر عكس خيلي عاليـــــــــــــِ ...... هر بار كه ميخونم ...... دعاتون ميكنم ......... 20

سلام. ممنونم جناب محموديان . لطف داريد

:))

چرا ميخنديد ؟:)

@تبسم بهار?: البته رشته من هم به مديريت دانشگاه قم نمي خوره // آخه مي دونيد که رشته هاي خاص مي تونن رئيس دانشگاه بشن ؛-)

فکر کنم ادامه بدم موضوع خطر ناک بشه ... :دي

به رئيس شدن برادر فيني زاده ميخندم ........

بله جناب سرفراز . البته مسئوليت هاشونم خيليييييييييييييييييييييي سنگينه !!!:| - چقد دلم ميخواد رسما vdds nhka'hi tugd v, oti ;kllllllllllllll:) / بله . راحت باشيد جناب محموديا ن.

رئيس فعلي که خيلي آپ ديت تر از قبليه ... خدا بيامرزه قبلي رو متاسفانه اسمش يادم نيست ... اما تفکرات ايشان براي حدود 400، 500 سال پيش حوزه بود ... اصلا با علم روز آشنايي نداشت ... خنده داره که مثلا با اينترنت و خرج براي آن مخالف بود ... ما آن زمان ماهي 4 ساعت اينتر نت داشتيم آن هم اگر قدرت بدنيمان خوب بود و مي توانستيم خوب بجنگيم ...

واقعــــــــــــــــــــــــــــــا ؟؟؟؟؟الان اين آپ ديته ؟؟؟؟؟؟اي واي :((((((((((((

بازم حالا خوبه خيلي بهتر از قبله ... ظاهرا انسان خوبي هم هستند ... قرار بود در اردوي موزه عبرت (اوايل ترم جاري ... نمي دانم شرکت داشتيد يا خير) در معيت ايشان بيايم اما نشد ولي آقاي ابراهيمي که خيلي تعريف ايشان را مي کردند

ايشون ازاين جهت خوبن که کلا تو باغ نيستن . ! دهنم باز نشه بهتره .

چون ايشان در قيد حيات نيستند قدري سخت است توضيح دادن در خصوص آقاي قاضي ... خدا رحمت کند ايشان را البته زحمات زيادي هم کشيدند ... ظاهرا بخشي از زمين دانشگاه را خود ايشان وقف کرده بودند

خدا رحمتشون کنه

رييس نيستند ديگه ... ولش کنيد ... اگر براي ارشد به يک دانشگاه (به معناي حقيقي آن) تشريف ببريد تفاوت را احساس خواهيد کرد ...

يه چيزي نگيد همين الان دانشگاهو ول کنم برم دوباره کنکور بدم .

يادش بخير اون زمان هر کسي به يه مدير انتقاد مي کرد که مثلا چرا غذا امروز شور شده بهش مي گفتند تو دنبال اختلاطي ... :)) ... اوضاعشان همين است ... البته با ورود اساتيد رشته هايي غير از رشته هاي خاص قبلي به عرصه مديريت اميد مي ره طي 20 سال آينده اوضاع بهتر بشه

البته انتظار مي رود ... قطعي نيست ... :دي

اه(اين اه اوج ناراحتيم بود . اعصابم خورد شد . بسه :( هرروز از دانشگاه که برميگردم اعصابم داغونه . :( الان باز همه چيزش ياد افتاد :()

نه من تجربيات زيادي در آن دانشگاه داشتم ... بيبينيد فعاليت در فضايي که شرايطش آمده نيست انسان را مي سازد و آماده مي کند براي آينده ... خدا را شکر اساتيد بهتر از قبل شده اند (البته نمي دانم رشته شما چيست و در اساتيد آن چگونه اند) شرايط بهتر شده، امکانات بهتر شده و با زمان ما قابل قياس نيست ...

اســــــــــــــــــاتيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ افتضااااااحن . حواشي دانشگاه به کنار . ما مشکلمون همين اساتيد رشته علوم قرآن حديثن . پدرمون در اومد اين ترم. همه درسا رو انگار مطالعاتي داريم ميخونيم:((

*عوض کردن بحث*: کجا دفن کردند ؟ قرار بود جلوي ورودي مسجد باشد

شهيد خواهران و شهيد برادران رو جدا کردن ..دي: برادران جلوي مسجد . خواهران کنار نماز خونه جديد تقريبا ميشه کنار همون واحد خواهران .

گفته بود آقاي ابراهيمي که قراره اينکار را انجام بدهند ... البته برگزاري مراسم هفتگي کنار قبور مطهر ايشان مي تونه سبب رونق و تاثير بيشتر بشه ....

چي بگم ؟! من ازين کار خوشم نيومد

چقدر داد زديم که مسجد را جايي بنا کنيد که هم خانم ها بتوانند بهره ببرند هم آقايان ... بابا ديگه مسجد که همه جا همينه ووو نگران نباشيد پرده کشيدن وسط .... چقدر اين بحثا اون روزا داغ بود ... همينطور در مورد کتابخانه ...

پارسال اعتراض کرديم براي کتابخونه . يه جوري گفتن نهههههههههههه اصلا امکان نداره انگار شرک و کفر و گناه کبيره طلب کرديم . ... بي خيال واقعا اعصابم خورد ميشه . مثل دبيرستانه اينجا . بد تر از دبيرستان . حيف عمر ...

... :)))

*فيد دو نفره* ..... :))