بسيار زيبا بود و دلنشين اين قلم مرا به ياد اهل هنر نقاشي مي اندازد که اندازه نقش ها را درست روي کاغذ پياده مي کنند و گمان مي کنم در ذهن مخاطب آنچه را مي خواستيد نقش بسته است.

سلام تبسم جان قشنگ بود عزيزم موفق باشي

خيلي زيبا بود .

سلام بر تبسم عزيز

اين شتري كه در خونه همه مي خوابه دير وزود داره اما ....

حالا كه فهميدم قشنگ بيان كرده بودي .حالا چرا زدي به اعلاميه وفوت....

موفق باشي

سلام گلي

يادت رفته رو اعلاميه عكس خانوم نميزنن؟!؟!:ديييييي

انشاءالله عمر با عزت داشته باشي... و عاقبت به خير شي...

ناشيانه اين باشه شيانه چيه!!!!

سلام بر تبسم عزيز...مثل هميشه بسيار عالي بود،از دل بر آمد و لاجرم به دل نشست...موفق باشيد

سلام وبلاگ خوبي داريد مطالبي خوبي نوشتيد يه سر به وبلاگ ما بزنيد راستي نظر هم بدهيد دوباره منتظر ما باشيد

انقدر پيچيده بود که سه بار خواندم ياد ندارم همچين چيزي را!!!!ولي خيلي قشنگ بود.....خيلي زيبا بود اينجاش ..

بعد ازاين همه سوختن....ميخواهم خنک شوم....

هنوز هم دارم نگاهشان ميکنم..

هر بار که از خيابان ميگذرم چشمم بشان مي افتد!

"بازگشت همه به سوي اوست"ها را ميگويم...

حالا "من"ام و يک عالمه "بازگشت"....."همه"...."به سوي"....."او"...

"همه" را که از دست داده ام...."سويي" هم که ديگر براي چشمانم نمانده است....ميماند "من"و "بازگشت"و "او"

دلم بازگشت ميخواهد!

....////..خيلي خيلي به دل نشست..///////...

البته يه جاهايش را مطمئنم فقط خودت ميفهمي و به خواننده نميتوني منتقل کني

سلام

كاش بازگشت من هم به سوي تو بود مولاي خوبم....كاش بازگشتم مسيرش عوض نشود.........من به سياه و سفيد و رنگي اش كاري ندارم فقط ميخواهم وقت آمدنم رو به سوي تو باشم..........

جالب بود . مثل هميشه . عمرتون با بركت و باخدا...

سلام/خيلي عالي بود....منم تو جوونيام اهل نويسندگي بود ولي حالا ديگه .... سعي کنيد اين تراوشات ذهنيتون رو دسته بندي کنيد تا ماندگارتر بشه. ..انشالله در پناه شهدا موفق و مويد باشيد...التماس دعاي ناب...