سلام ... خوبه که اينا رو مي نويسي ... ميدوني چرا؟! ... برات مي گم ... يه موقعي بود نه خيلي دور که دنياي من سياهه سياهه سياه بود ... مي نوشتم و مي نوشتم و مي نوشتم ... چند وقت رفتم سراغ نوشته هام ... چند خطش رو که خوندم گفتم خدايا شکرت که اون روزا تموم شده ... صبر داشته باش ... يه لحظه اي مي رسه که اگه تو اين روزا رو نداشته باشي نمي توني لذت اون روز رو درک کني! ... بذار مس وجوديت تبديل به طلا بشه ... بايد گداخته شي تا لايق نعمت بزرگي که در انتظارته بشي ... به اين چيزي که مي گم شک نکن !
دنيا چنان پر است از فراواني که چاره اي نداريم جز شادماني
شاد باشي و سراسر رنگين کمان