حرف ها دارم
باتو اي مرغي که ميخواني نهان ازچشم
وزمان راباصدايت مي گشايي!
چه تو را دردي است؟
کز نهان خلوت خود مي زني آوا
هر کجاهستي بگو بامن...
روي جاده نقشه پايي نيست از دشمن
آفتابي شو!