من هم شده ام مثل آن شيشه اي مدرسه که با يک حرکت خرد و خاکشير کردم...شده ام شبيه همان ديس دخترخاله ام که بدون هيچ نيرويي خرد کردم...
اين روز ها تمام دست هايم زخم و زيلي اند...زياد با شيشه خرده ها سر و کله زده ام...