دلِ منم خون شد وقتي فرداييش رفتم مدرسه و ديدم بعضي از بچه هاي ناآگاه، به تاثيرو تقليد از شبکه هاي ماهواره اي لبخند ميزدنو خنده ي تمسخرآميز:"هه..اينم از راهيانِ نورشون..."
:(

اين بهترين چيزي بود که تو اين مدت درباره ي اين حادثه ي دردناک خوندم.آفرين.

سلام
خسته نباشيد
متن زيبايي بود ، منو که تحت تاثير قرار داد ولي مهمتر از اون اينه که ياد بگيريم اگه کسي لايق باشه هنوزم مي تونه به خيل عظيم شهدا بپيونده و " در باغ شهادت باز ، باز است "
يا علي
و من الله التوفيق

rouheshoon shad

خدا رحمتشون کنه .... خيلي عالي نوشتيد

سلام دوست گرامي
فرصتي شد تا سري به وبلاگتان بزنم.
وبلاگ خوبي داريد و قلم رواني
مويد باشيد.

واقعا خوش به سعادتشون. ما چندبار رفتيم ولي هنوز آدم نشديم. اما اونا يه بار رفتن و ......

آمده بودم به هواي سال گذشته و ...
قربان و قرباني و لهوف
و ذبح عظيمي که ؛ هيچگاه اسماعيل نبود
...
هنگامى كه كاروان حسين (ع ) تصميم گرفت مكه را به قصد كوفه ترك كند، روايت كننده مى گويد: چهل محمل را ديدم كه با پوشش ‍ كامل و موزون ، آماده كرده بودند تا بنى هاشم بانوان محرم خود را بر آنها سوار نمايند. به آن صحنه باشكوه مى نگريستم ، ناگاه ديدم از سراى حسينى جوانى بلند بالا و خوش چهره كه خالى بر صورتش ‍ بود، بيرون آمد و خطاب به بنى هاشم فرمود: ((از من دور شويد)). آنها دور شدند، آن گاه دو زن از سراى حسينى بيرون آمدند، در حالى كه ساير بانوان ...
صبر
صبر
صبر
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
نمي تونم ادامه بدم
ببخشيد

فك ميكنن اجل دست آدماس...

آخ:(

سلام . خيلي سوزناک نوشتي. :(