• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : با؟نا مفهوم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اون چيزي بود كه بايد مي بود. پر از ايهام ولي قشنگ تر از متن هاي بدون ايهام

    ...بستري شد. يهو تو بيمارستان کليه اش درد گرفت ازکار افتاد . دياليز کردن. يهو ريه اش عفونت کرد.و يک هو ديشب خبر دادن پسر همسايه مرد. و يک هو زندگي 5ساله اش ...و يک هو تنها بچه ي شش ماهه اش...

    خدايا من چقدر بي دردم. شکر. شکر. شکر.

    معركه اي. وراج!(تا حالا بهت گفته بودم؟)

    پاسخ

    نميدونم.معمولا وقتي حالم بده معرکه ميشم.