سلام
امشب، شب ميلاد وبلاگ آقاجونيه ...
پارتي من خداست
سلام من دارم مي رم مدرسه(لباسام تنمه چادرم رو سرم كنم ديگه برم)
اومدم يك سري كله اي بزنم و برم!
آپم برو بچز!
يه سر بسر!
مگر من بميرم كه وراجم تنها بشه!
تنهايي آن قدر ها هم بد نيست.
گاهي اوقات آن قدر تنها بودم كه دلم مي خواست از خوش حالي جيغ بكشم! ( من ديوونه ام!)
تو تنها نمي موني وراجم! مگه من مردم؟
سلام عليكم!!!
ما نياي شما يه موقه نيايد ها!!!
خب اول بگيد ببينم چيا قبول شديدأ!!؟!!جفتتون....
بعدم اينكه اينا چهي نوشتي وراجي؟!؟!؟!؟!؟ها؟!؟!!!؟؟!؟!؟
دلم سوخت ...آتيش گرفت...خاكستر شد...اين آهنگ و مورد5 معلومه كه دل ها رو خاكستر مي كنه.
دلم سوخت..............خاكستر شد....
اون چيزي بود كه بايد مي بود. پر از ايهام ولي قشنگ تر از متن هاي بدون ايهام
...بستري شد. يهو تو بيمارستان کليه اش درد گرفت ازکار افتاد . دياليز کردن. يهو ريه اش عفونت کرد.و يک هو ديشب خبر دادن پسر همسايه مرد. و يک هو زندگي 5ساله اش ...و يک هو تنها بچه ي شش ماهه اش...
خدايا من چقدر بي دردم. شکر. شکر. شکر.
معركه اي. وراج!(تا حالا بهت گفته بودم؟)