نه تبسم هدي اصلا شبيه تو نيست!
اصلا. چون تو واقعا در ظاهر مظلومي. ولي اون اصلا در ظاهر مظلوم نيست. در وبلاگ مظلوم است!
يه دفعه قسمت شد از نزديک روي ماه خودت رو ببينم. فرشته رو هم ميارم. ولي بايد سر کلاس ببيني اش!
وااااااااااي... يا موقع مشاوره دادنش! هر از چندگاهي عين اين مشاورا دست يکي رو مي گيره. مي بره يه گوشه هزار ساعت باهاش حرف ميزنه. اولا که باهاش آشنا نبودم چند دفعه اي من رو هم گير انداخت. ولي دفعات بعد فهميدم که چطوري بايد از زير دستش در برم. جنوب که بوديم داشت گوشه ي اتوبوس با يکي مشاوره مي کرد. کليييييييييييي از پشت سر نگاش کردم. بعد که برميگشت لبخند ميزدم. آخر کفرش در اومد رفت.
نه بايد ببيني اش اين طوري نميشه...
بچه ها به من کمک کنيد...
فکر نکني هدي کم حرفه ها... حال و حوصله نداره! :دي
اداي بچه مظلوم ها رو در مي ياره. کارشه...
نه ...
احساس مي کنم حق مطلب رو ادا نکردم. هر دفعه فرشته بلند مي شه حرف بزنه. کلي مي خندم. هزار ساعت حرف مي زنه با کلمات عجيب و غريب آخرش که بعد يه ربع ساعت حرفاش تموم ميشه مي فهمي همون جمله ي آخر معلم رو با آب و تاب و حرکات گردن و دست تکرار کرده...
نه...
اين طوري حق مطلب ادا نميشه... بايد ببيني اش تا بفهمي!
نه ديگه از من فرشته تر...
آهان... ياد يه چيزي افتادم. يکي از بچه هاي کلاسمون هست يه بار سر کلاس فيزيک کلي اظهار فضل کرد. اين قدر که من و هدي از خنده روده بر شده بوديم. داشت يکسري فرمول هاي جديد ارائه مي کرد و با افتخار مي گفت در زمينه سينماتيک چند تا فرمول جديد توليد فرموده. هر چي معلممون مي گفت بچه جون من اين فرمول رو خودم قبلا گفتم، چي مي گي تو؟ هي مي گفت نه اين جديده. اين بحث که تموم شد شروع کرد راجع به يکسري مسائل ديگه اظهار فضل کردن. تا جايي که من واقعا دلم رو گرفته بودم قاه قاه مي خنديدم. اون بنده خدا از همه جا بي خبر هم هي پشت سرش رو نگاه مي کرد. نمي فهميد ما داريم به چي مي خنديم. (ميز جلو نشسته بود) خلاصه کلاس که تموم شد معلممون يه چيزي گفت دوباره اين طرف يه چيز ديگه پروند. آخر من و هدي بهش گفتيم ببين تو هنوز اون فرمولت رو تقديم بشريت نکرديا و پقي زديم زير خنده! تازه فهميد داستان چيه و کلي اخم کرد و برگشت....
زنگ بعد بهش گفتم که فرشته ي منه. چون اگر اون نبود نمي دونستم مي خواستم به کي بخندم و ممکن بود از فشار افسردگي يه بلايي سرم بياد...
الان گفتي فرشته ياد فرشته خودمون افتادم! از اون روز به بعد اگر هر چي به غير از فرشته صداش کنم اخم مي کنه. خوشش اومده فکر کنم...
ديگه خيلي پر توقعي بيل بيل.
:دي
جز دعا که کاري از دستم بر نمي آيد . . .
آن هم در حرم امام رضا . . ..
به يادت هستم امشب رفيق
تبسم تبسم . . .
مواظب باش . . .
گاهي وقت ها بعضي فرشته ها بغل دل آدم نشسته اند و باز آدم با خيال راحت از کنارشان عبور مي کند و دوباره هي مي گويد
خدايااااااااااااا
فرشته لطفا . . .
حواست به فرشته هاي نامريي باشد . . .
زيبا بود...خدايا آرومش کن...
با سلام
سال جديد براي تمامي کاربران عزيز مبارک باشد.انشاءالله سالي پر از مهر و محبت و خوشي و سرشار از موقفيت باشد.
از من فرشته تر مي خواي؟
:)