مرد را دردي اگر باشد خوش است.....درد که بي درمان نميشود.....درد بي طبيب که نميشود.....من درد دارم.....من چه خوشبختم درد دارم.....حالا فهميده ام عاشقي است....حالا فهميده ام تا عاشق نشوي از درد خبري نيست.....من دردهايم را دوست دارم.....گاهي بغض هاي گلويم درد ميکند...گاعي آه سينه ام...گاهي اشک هايم....گاهي.......گاهي.....گاهي لبخندم....و هزار بار گاهي....ميروم همنشين دردهايم شوم....
سلام بسيار عالي بود...قلمتون خيلي زيباتر شده ...لذت بردم
سلام.
قشنگ بود.البته جديدم بودا...
سلام عزيزم.....مثل هميشه عميق وزيبا نوشتي....همونطور که ازت انتظار دارم........پر از مفاهيم دلنشين....
موفق باشي
و آرام . . تنهايي هايش را . . .پر ميکرد . . . با آرامشي غرق غم . . .
:(
سلام تبسم جان !
زيبا بود ...حس خوبي رو القا ميکرد....ممنون که نوشتي..
موفق باشي.