به نام خدا
سلام
گفته بودم برمي گردم..
اينو مي دونم كه همه ي لذت طلب يك چيز به انتظاريه كه براش مي كشيم و اشتياقي كه براي رسيدن بهش داريم... وقتي به دستش اورديم ديگه اون لذت انتظار و شوق و دلهره براي رسيدن هم از بين مي ره...
از خوندن متن تو هم اين حس بهم دست داد...
سلام حراف عزيز، فانوس شب مهربون
ممنون از لطفت خانومي
حس آشنايي بود، من هم اون زموني كه كنكور داشتم كودك شعر و احساسم رو در خودم سركوب كردم! حس مي كردم مجبورم! البته چيزهايي هم مي نوشتم اما خيلي كم تر.. بعد از قبولي ديدم انگار اون كودك مرده...
اما تونستم با گذر زمان دوباره بهش حيات ببخشم! تو هم ان شاء الله مي توني حتماً.
در مورد تراوش ذهنت هم، الآن به دلايلي ذهنم آمادگي نداره، بعداً سعي مي كنم بيام و نظرم رو بگم.
موفق باشيد...
من مردم
من يك روحم
وبلاگ قشنگيه
آهنگ قشنگي داره
کنکور هم جرئي از زندگيه يه جزء پر رنگ و قشنگ
سعي کنيد از لحظه لحظه هاتون لذت ببريد
سعي کنيد زيبا زندگي زندگي کنيد
سعي کنيد بهترين باشيد
سعي کنيد از زندگيتون لذت ببريد
خوش باشيد
يا علي
حراف چقدر كم حرف ميزني؟
همش دو تا پست؟
منم يا اتيشي مياد سراغم يا ...
هوم :( يا اصلا نمياد
هواي كودك رو هم داشته باش
سر خورده ميشه هاا :)
سلام! مطلبتان را خواندم. ممنون.
ممنون كه سر زديد.وبلاگ خوبي داريد .موفق باشيد
سوليايوزيا!( اين يكي يعني سلام سامع سومي ها)
خيلي خوش حالم كه شما تنها كساني هستيد كه به حرف اين حقير گوش كرده و سوژه ي خود را ارائه داديد!
بقيه حتي توجهي هم به مطلب اين حقير نكرده اند.
خوش حالم كه از تغييرات وبلاگم خوشتان آمد!
تا بعد!
سلام برحراف مهربانم.
خيلي خوشحالم که پست زدي.
شنگول نيستم و نميتونم شنگولو لانه بنويسم.مدوني که!!!
شايد اگه تو انجمن بگردي کودک شعرتو پيدا کني.
راجع به اون مرض آخر پستتم قبلا نظرمو گفتم الان نميگم که بقيه هم مخشونو (شايدم احساسشونو)به کار بندازن.