• وبلاگ : ســ ا مـــ ع ســــ و م
  • يادداشت : يكـــ دقــيــقــه ســـجـــده . . .(ويژه شب يلدا)
  • نظرات : 3 خصوصي ، 32 عمومي
  • پارسي يار : 4 علاقه ، 3 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    اما من شب يلدا رو دوست ندارم..اصلا از دي ماه بدم مياد ..چون وقتي که تازه داشتم طعم خواهر بودن و دلتنگ برادر بودن رو مي چشيدم ...دقيقا 2روز بعدش ازم گرفتش .... برادري که کنار بقيه خونواده ميتونست تکيه گاه ستبري براي خواهر کوچولوش باشه... نميدونم چرا ولي احساس ميکنم يلدا بود که داغ به سينه امون گذاشت...

    اون شب يلدا خيلي خوب بود ...اما 2 روز بعد از زهر زهر تر شد به کاممون ........و دقيقا همون موقع بود که زنداداشم ....نه .....خواهرم رو از دست دادم....اون رفت و من موندم و غم اينکه چرا شب آخر خودم رو توي بغلش ننداختم...

    ببخشيد تبسم جان...نميخواستم پر حرفي کنم...درد دل بود ممنون که گوشش دادي(خونديش)

    پاسخ

    واي ....:(...چه تلخ....خدا بهت صبر بده . . . ايشالا که در بهشت همجوار اهل بيت (ع) باشن..بهت حق ميدم عزيزم.....ايشالا که خودت عمر طولاني و پر برکتي داشته باشي و يلداهات غرق در لطف الهي باشه..