سوليايوز!
خيلي خوب شد كه سر زدي. نظرت به اندازه ي 10 تا نظر من را شاد كرد!
يكبار قبل از اينكه معلممون املا بگه داشتم براي يك نفر نامه مي نوشتم. اصلا حواسم هم نبود كه مي خواد املا بگه.
غرق نامه بودم كه يهو ديدم معلممون شروع كرد به املا گفتن و كلاس يكهو ساكت شد و سرا رفت پايين و من ماندم و يك روان نويس قرمز و يك كاغذ كه تا نصفش نامه خطاب به كسي است كه خيلي از دستش عصباني ام و كلي فحشش دادم.
چند لحظه مات و مبهوت داشتم. فقط معلممون رو نگاه مي كردم. بعد يكهو ديدم كه واقعا توي هچل افتادم.
شروع كردم نوشتن املا زير نامه، آخرش هم لاكش گرفتم. حالا فرض كن يك املا كه ده خط اولش لاك گرفته شده و بقيه اش هم با روان نويس قرمز نوشته شده بره دست معلم چه حالي مي شه.
بنده خدا بهم 5/19 داد. اگه من بودم صفر هم نمي دادم.
باز هم بيا.
مطلب جديد گذاشتم.
سلام
طلوع نهمين آفتاب مبارک ...
سلام!
من هم ترجيح مي دم سر جلسه ي امتحان نقاشي بكشم يكبار سر جلسه ي امتحان رياضي نشستم توي برگه ي چرك نويس دكتر محمد قريب را در كودكي كشيدم.
موفق!
سلام وراج جونم
بابا خواهر زاده ي دايي!!
ما كه نتونستيم بشعريم!
سر جلسه كنكور وقت هم كم آورديم!!
ولي خيلي قشنگ بود آفرين